این نوشته یک معرفی نیست چون این کتاب رو همه حداقل به اسم می‌شناسن.

«بینوایان» یا Les Misérables از ویکتور هوگو.

این کتاب در سال ۱۸۶۲ منتشر شده. خیلی‌ها این کتاب رو خوندن. البته به خاطر ضعف مهارت جست‌وجو موفق نشدم آمار درستی از میزان فروش این کتاب به دست بیارم. البته اینجا آمار جالبی مربوط به کتاب‌های پرفروش هست اما خبری از بینوایان نیست.

خلاصه داستان و معرفی شخصیت‌ها

شخصیت اصلیِ اصلی مردی به نام ژان والژان هست. که داستان از زمان آزادی او از زندان آغاز می‌شه تا پایان عمرش. او پس از اتفاقاتی تصمیم می‌گیره انسان خوبی بشه. پس با یک هویت جدید برای خودش یک کارخونه راه می‌اندازه و ثروتمند می‌شه. البته آدم خیلی خوبیه و حواسش به مردم روستا هم هست.

شخصیت متضاد ژان والژان، بازرس ژاور هست. مردی که کودکی سختی داشته و به شدت به قانون پایبنده. البته به عدالت آن چنان ارادتی نداره. در واقع یکی از شخصیت‌های آزاردهندۀ داستان همین ژاوره که دست از سر یک مجرم توبه کرده و انسانی که الآن از خیلی‌ها درست‌تر و پاک‌تره برنمی‌داره.

فانتین زمانی که دختری جوان بود از پسری که به نظر می‌اومد دوستش داشت، آبستن شد. بعد از به دنیا اومدن دخترش کوزت، مجبور می‌شه اون رو به خانم و آقای تناردیه بسپره و خودش بره کار کنه (در کارخانۀ ژان والژان) و سرماه پولی برای تناردیه‌ها بفرسته. طی اتفاقاتی فانتین با ژان والژان آشنا می‌شه و ازش می‌خواد که از کوزت مراقبت کنه.

تناردیه‌ها که قبلا عرض کردم، قرار بود از کوزت نگه‌داری کنن، اما نه تنها مدام به بهانه‌های مختلف از فانتین پول اضافه درخواست می‌کردن بلکه در واقع با کوزت مثل یک خدمتکار برخورد می‌کردن. می‌تونم به جرئت بگم کثیف‌ترین کاراکتر‌های داستان خانم و اللخصوص آقای تناردیه هستن.

بعد از اینکه ژان والژان مجبور به فرار از روستا می‌شه، کوزت رو هم با خودش به پاریس می‌بره و ازش نگه‌داری می‌کنه.

خلاصه زمان می‌گذره و کوزت بزرگ می‌شه. مثلا حدود ۱۵ سال بعد.

از این طرف ما با ماریوس آشنا می‌شیم. نوۀ یک پیرمرد پولدار که پدربزرگش بر سر مسائل خانوادگی و سیاسی به مشکل می‌خوره و ازش جدا می‌شه. ماریوس در ادامه به نحوی با کوزت آشنا و عاشقش می‌شه. البته کوزت هم به ماریوس علاقه‌مند می‌شه.

من سعی کردم تاجای ممکن چیزی رو لو ندم. خلاصۀ داستان همین بود. البته نه همۀ داستان.

نظر من

به شدت مطالعۀ کتاب «بینوایان» رو پیشنهاد می‌کنم. من خودم به شدت عاشق این کتاب شدم. سیر اتفاقات، شخصیت پردازی‌ها، توصیفات، انسجام داستان و ارتباط شخصیت‌ها خیلی جذاب و تمیز نوشته‌ شده.

یادم نیست که توی مطلبِ معرفی کتاب «عامه پسند» گفتم یا نه. اما عامه پسند کمی مبتنی بر دیالوگ بود. اما این کتاب اونقدر گفت‌وگو نداره، بنابراین ممکنه برای برخی، گاهی خسته کننده بشه.

راستش توی این کتاب انقدر درس زندگی‌ هست که من درکم نمی‌رسه اما شاید مهم‌ترین درس این باشه که قرار نیست دنیا عادلانه باشه. ژان والژان برای یک تکه نان ۱۹ سال به زندان می‌افته. کوزت مظهر رنجه، دوری از مادر و نبود پدر، بی‌رحمی‌ها و زورگویی‌های تناردیه‌ها؛ این‌ها بخشی از مصائب زندگی کوزت بود. البته خوشبختانه آمدن ژان والژان به زندگیش، کمی از دردها کم می‌کنه. ژان مانند یک پدر دلسوز از کوزت مراقبت می‌کنه و بهش عشق می‌ورزه. بعدها هم عشق به ماریوس در درون کوزت شعله‌ور می‌شه. پس زندگی کوزت خوشبختانه به اون قضیۀ «آنها تا آخر عمر و برای همیشه باهم، شاد و خوشحال زندگی کردند.» رسید. اما ژان اونقدر خوشبخت نشد.

نمرۀ من به کتاب: ۹٫۵ از ۱۰

نسخه‌های مختلف و متفاوت

متاسفانه نسخه‌ای که من خوندم، متن کوتاه‌شدۀ نشر افق بود (+). البته کیفیت چاپ عالی بود. مترجم آقای محسن سلیمانی بود که می‌تونم بگم از نظر من بی‌نقص بود. کتاب اصلی فرانسوی دو جلدی هست. من در همین ترجمه‌های ایرانی قطع وزیری دیدم، هرجلد ۸۰۰-۹۰۰ صفحه؛ اما این نسخۀ من دوجلد در قطع جیبی، یکی ۴۰۰ و دیگری ۶۰۰ صفحه. تفاوت فاحشی وجود داره. البته اعتراف می‌کنم من حس نکردم که داستان به هم ریخته یا چیزی حذف شده اما اگر کسی حساس هست که داستان کامل رو بخونه، باید بدونه نسخه اصلی خیلی طولانیه. به طبع کتاب‌های حجیم‌تر، گرون‌تر هم هستن و انرژی و وقت بیشتری هم می‌طلبن.

بینوایان در سینما و تلویزیون

من از بینوایان دو فیلم سینمایی دیدم و یک مینی‌ سریال ۶ قسمتی هم BBC ساخته. سریال BBC رو ندیدم. بینوایانِ ۱۹۹۸ با هنرنمایی لیام نیسون در نقش ژان والژان، خیلی زیبا بود. من به شخصه در مقاطعی به شدت احساساتی شدم. بینوایانِ ۲۰۱۲ با درخشش هیو جکمن در نقش ژان والژان هم خوش ساخت بود و به داستان وفادارتر. فقط یک عیب خیلی بزرگ (از نظر من) داشت، فیلم موزیکال بود. یعنی شاید سرجمع ۱۰ جمله بدون ریتم و قافیه ادا نشد. به هرحال به نظر من هردو فیلم ارزش دیدن رو دارن.