شاید همه بگن ایران بده، ایران خیلی کاستی‌ها داره و … . منم موافقم. ولی باید نیمه‌ی پر لیوان رو هم ببینیم.

یکی از خوشبختی‌هایی که حدس می‌زنم کمتر کسی تا حالا بهش توجه کرده باشه (یا حداقل من ندیدم که مطرح بشه) این بوده که ما توی ایران تفریحات محدود و نه چندان جالبی داریم. شاید بپرسید چرا کمبود امکانات و شرایط تفریح خوبه؟ چون می‌تونیم با تمرکز بیشتر به کارای مفید بپردازیم.

منظورم اینه که اگر شبکه یک امشب به جای «بوی باران»، سریال «پیکی بلایندرز» رو پخش می‌کرد، من شب‌ها کتاب نمی‌خوندم و وبلاگ‌های مورد علاقه‌ام رو بالا پایین نمی‌کردم.

تفریحات محتمل و متداول قشر متوسط در ایران:

  • تلویزیون دیدن (که خوشبختانه داره کمتر می‌شه)
  • استعمال دخانیات با دوستان 😉 (دقت کردید کار و بار مغازه‌های مربوط به دخانیات، هیچ وقت نمی‌خوابه؟)
  • سینما و تئاتر (البته تئاتر یکم گرونه)
  • بازی ویدئویی در کامپیوتر و کنسول (معمولا ذکورِ زیر ۳۰ سال و مدعی گیمر بودن)
  • بازی با گوشی
  • شبکه‌های اجتماعی
  • شبکه‌های اجتماعی
  • شبکه‌های اجتماعی
  • شبکه‌های اجتماعی
  • شبکه‌های اجتماعی
  • رستوران و فست فودی و کافی شاپ رفتن
  • با تلفن حرف زدن و تبادل اطلاعات و بعضا غیبت، از اون‌ها که توی روی طرف هم گفته می‌شه
  • ولگردی و متر کردن خیابون (دیدم که می‌گم)
  • مهمونی (معمولا خانوادگی. البته هستن کسانی که با دوستان و همکاران مهمونی می‌گیرن)
  • خرید کردن (البته برای آقایون یه چیزی مثل غرقِ مصنوعیه)
  • رفتن به آرایشگاه
  • چت کردن (با آشنایان یا حتی غریبه‌های ایشالا در آینده آشنا)
  • توی پارک و خیابون بازی کردن (حواسم به بچه‌ها هم هست)
  • فعالیت ورزشی (استخر، فوتبال، والیبال، هنرهای رزمی و …)
  • باچگاه (باشگاه بدنسازی رو دلم نیومد براش یه مورد جداگانه نذارم)
  • فعالیت فرهنگی (حداکثر کتاب اونم برای استوری و پست اینستاگرام و …)
  • فعالیت مذهبی (نماز جماعت و عضویت فعال بسیج و …)
  • بازی کردن با اسباب بازی‌ها (kids in mind)
  • دانلود فیلم و سریال‌ یا استفاده از سرویس‌های استریم (یه کوچولو جدیده و هنوز همه‌گیر نیست)
  • گوش کردن به موزیک و حتی کنسرت رفتن (کنسرت هم زیاد متداول نیست)
  • {ممکنه یه عالمه فعالیت دیگه هم باشه که از قلم افتاده}

حالا فرض کنیم من توی Los Angeles زندگی ‌می‌کردم. چند وقت دیگه می‌رفتم سینما، Tenet و Bombshell رو نگاه می‌کردم. شب‌ها توی نتفلیکس می‌بودم. احتمالا روابط قبل از ازدواج و کلی پارتی هم می‌داشتم توی زندگیم. شاید سالی چندبار دیزنی لند و پارک آبی و … می‌رفتم.

آیا با اون شرایط می‌شد من به فکر توسعه فردی و دانش طلبی بیافتم؟ احتمالش کمتر می‌شد. خلاصه منظورم اینه که دل کندن از این تفریحاتی که ما داریم خیلی راحت‌تره تا اون تفریحات. نگاه نکردن «نون خ» خیلی راحت‌تره نسبت به نگاه نکردن «بازی تاج و تخت».

تفریحاتی که بالا گفتم سرگرمی عموم جامعه‌ست. این‌هایی که الان می‌گم ویژه‌ی قشر خاصی از جامعه‌ست.

  • کتاب خوندن
  • پرسه زدن حوالی میدان انقلاب و در شهرکتاب‌ها
  • وبلاگ‌نویسی
  • تمرین نوشتن (برای خود)
  • دنبال کردن سایت‌های ارزشمند و بامحتوای اوریجینال مثل متمم و مدرسه نویسندگی
  • گوش کردن پادکست
  • نگاه کردن ویدئوهای آموزشی مثل «تد تاک» (نه ویدئوی حیوانات و آنباکسینگ و رقص و …)
  • {باز هم ممکنه فهرست کامل نباشه}

الزاما یک شخص، همه‌ی این کارهایی که توی فهرست اول یا دوم نام بردم، انجام نمی‌ده. مثلا من خیلی اهل ویدئو نگاه کردن نیستم. پادکست هم به تازگی دارم گوش می‌کنم ولی نه خیلی زیاد. و در طرف دیگه من یه بخش قابل توجه‌ای از وقتم رو صرف فیلم و سریال می‌کنم. توییتر و تلگرام رو خیلی کم استفاده می‌کنم، ولی می‌خوام استفاده از توییتر رو به صفر برسونم.

لیست اول کارهای بد و لیست دوم کارهای خوب نیست. اما اگر دنبال پیشرفت و تغییر مثبت در زندگی‌مون هستیم، کارها و عادت‌هایی مثل لیست دوم رو باید در پیش بگیریم. به نظرم هیچ وقت نباید به مقدار زمان و انرژی‌ای که به توسعه فردی‌مون اختصاص می‌دیم، راضی باشیم.

شاهین کلانتری یک بار از کسی نقل کرد: «برای این که خلاقیت به سراغ‌مان بیاید باید اول حوصله‌مان سر برود.» (نقل به مضمون بود و جمله‌بندی رو اصلا یادم نیست)

برای شما (یا فقط من بودم؟) پیش اومده که توی مطب دکتر نشسته بودید و از روی بیکاری و سر رفتن حوصله (چیزی که با وجود موبایل و اینترنت غیرممکنه) شروع به خیال‌پردازی کردید؛ درباره‌ی آدم‌های اونجا یا درباره‌ی زندگی خودتون یا هرچیزی. خلاقیت کم کم داره از زندگی ما رخت بر می‌بنده. توی تلگرام محتوا رو فوروارد می‌کنیم. با کمک ایموجی و استیکر حرف می‌زنیم؛ البته توی این هم خلاقیت هست. سایت‌ها (معمولا زرد) و پیج‌های اینستاگرامی در حال کپی از هم دیگه‌ان. چند وقت پیش بود که کانال‌های چند خبرگزاری رسمی از یک کانال طنز کپی کرده بودن و چون بدون توجه به محتوا کپی کرده بودن، گندش در اومد.

من هم از این فیلم‌ها و سریال‌های ایرانی بی‌سر و ته و تفریحات مسخره، عاصی شدم. چه فرصتی بهتر از این که روی خلاقیتم کار کنم. و بیشتر و بهتر یاد بگیرم.

حوصله سر رفتن بیشتر = فرصت برای خلاقیت بیشتر = فرصت و زمان بیشتر برای توسعۀ فردی

دوست دارم درباره‌ی توسعه فردی بیشتر بنویسم و می‌نویسم. دوست دارم اون گلی باشم که در مرداب رشد می‌کنه. پیشنهاد می‌کنم که چیزهای جدید و مفیدی رو امتحان کنید. قول می‌دم که کتاب گاز نگیره.