قسمت قبلی:

کلاس زبان‌هایی که با من دویده‌اند

توی برتر که اومدم همه چی فرق داشت. کلا ساده‌گیر بودن. مثلا یکی از همکلاسی‌هامون (که بقیه اصلا باهاش خوب نبودیم) چندین ترم جوری افتاد که نمره‌اش رو اعلام نکردن. معمولا پایان ترم نمرات رو روی یک تخته می‌زدن. البته به نظر من دلیل این‌که با وجود نمرۀ پایین به زبان‌آموز اجازه می‌دادن بره به ترم بعد این بود که یهو دلزده نشن. شاید هم به این دلیل بود که شرایط برگزاریِ دوبارۀ همون دوره رو نداشتن. با این‌حال می‌تونستن دوباره امتحان بگیرن اما این کار رو هم نمی‌کردن.

یادتونه گفتم توی کانون زبان ایران ما رو تنبل بار آوردن؟ خوب، من وقتی اومدم به برتر، من رو انداختن AEF 3 که می‌شد کتاب چهارشون.

ترتیب کتاب‌های American English File اینجوریه:

AEF Starter

AEF 1

AEF 5

من به غایت در ۵-۶ ماه اول دهنم … شد. شما فکر کن معلم می‌گه (معمولا به انگلیسی):

خب بچه‌ها این کلمه چیه؟

جمله اصلی این بود: What’s VARIOUS’s part of speech?

معمولا جواب یا می‌شد اسم (noun) یا صفت (adjective) یا قید (adverb). البته موارد دیگه‌‌ای هم هستن اما اینا رو بیشتر می‌پرسیدن.

مثلا همین various یک صفت هست به معنای زیاد یا مختلف. (بیشتر مختلف معنی می‌ده)

خب من واقعا این چیزها رو نمی‌دونستم. از نظر گرامری داغون بودم. تا حالا متن انگلیسی طولانی‌تر از ۱۰۰ کلمه نخونده بودم. تلفظم بد نبود اما جالب هم نبود. دایره لغاتم خیلی محدود بود.

توی ک. ز. ا. من معمولا شاگرد اول یا دوم یا سوم بودم. توی اینجا از آخر اول بودم. دلیل برتری من توی ک. ز. ا. این بود که اهل دیدن فیلم و سریال بودم. گوش‌هام و ذهنم با جملات و کلمات خیلی غریبه نبود.

این که می‌گم کانون زبان ما رو تن‌پرور کرد دلیلش این بود که دیدم منی که دوسال اونجا خوندم از سه‌سال خونده‌های «برتر» دو سه سال عقب بودم.

اما خوشبختانه فیلم و سریال دیدن‌ها و تلاش‌های دیگه‌ام بعد از حدود ۶ ماه نتیجه داد و کم‌کم خودم رو کشوندم به بالای کلاس. البته رقابتی نبود. تقریبا همۀ همکلاسی‌هام تنبل بودن. دو سه نفر به زور خانواده می‌اومدن و چندان علاقه‌ای نداشتن و چندنفر هم آخرین اولویت‌شون یادگیری بود.

بزرگ‌ترین تفاوت ک. ز. ا. و برتر این بود که برتر مختلط بود. البته از همینجا به عزیزانی فکر می‌کنن فضای مختلط خیلی خوبه بگم، زرشک…

اگر براتون درس مهمه کلاس مختلط نرین. یعنی این دخترها و بعضا خانم‌ها رو می‌بینی کل کلاس دارن باهم پچ‌پچ می‌کنن. فقط دنبال مسائل حاشیه‌ای‌ان. اگر جایی بین درس و استراحت بگی تیچر درس بده (خیر سرم پول دادم) بهت هزارتا انگ می‌چسبونن. باید بگم بعضی‌هاشون رو دست ایرج‌ میرزا زده بودن.

اما اگر دنبال کارای ناشایست هستید، بازهم کلاس زبان به درد نمی‌خوره. توی پارک و اماکن عمومی و دیگر خرابات، شانس بیشتری دارید. اولا که من دنبال این چیزا نبودم و چیزی هم ندیدم. اما دوستانی دارم که توی کلاس زبان‌های دیگه فعالیت‌های نادرستی داشتن و به درازا نیانجامیده. چون بیشتر کلاس‌ها حساسن. دوما دروغ چرا، من به هرحال با حدود ۱۵ دختر سه سال (بیشترشون اومدن رفتن) همکلاس بودم. و باید بگم اخلاق‌شون اصلا تعریفی نداشت. همه‌شون یه طیفی از لوس بودن رو دارن، اما بعضی‌ها به شدیدتر. یه سریاشون اخلاق‌ پسرونه و کمی سرکش دارن که اصلا قابل تحمل نیستن. من سعی کردم پرم به پرشون نخوره. در ضمن محض اطلاع مخاطبین مونث، پسرهایی که میان کلاس زبان پسرهای خوبی هستن و دنبال چیزهای غیراخلاقی نیستن. یا به عبارتی پخمه‌ان. J

یکی دیگه از چیزهایی که تعلق خاطر رو به ک. ز. ا. کم می‌کرد این بود، ممکن بود ماه بعد معلمت کسی دیگه‌ای باشه. یعنی رندوم بود. متاسفانه من با اون معلم‌هایی که دوست‌شون داشتم و اونا هم باهام راه می‌اومدن بعضا یک ترم و یکی‌شون دو سه ترم افتادم.

اما توی برتر تا معلم نمی‌مرد (البته هیچکدوم فوت نکردن) یا محل کارشو عوض نمی‌کرد با ما می‌بود. بهترین معلم‌های زبانی که داشتم با اختلاف قابل توجه‌ای خانم بودن (در تلاش است جو ضدفمنیستی را فرو بنشاند). درسته آقای شیبانی و یوسفی هم خوب بودن ولی بین خانم‌ها دوتا معلم خیلی خوب داشتیم که ترازو رو حسابی تکون دادن.

علاوه بر کتاب AEF دو تا کتاب جانبی هم داشتیم. البته همه معلم‌ها این کتاب‌ها رو کار نمی‌کردن اما اون اوایل تقریبا تا یک سال اول آقای شیبانی معلم‌مون بود که لطف می‌کرد و واقعا باهامون کار می‌کرد.

یک کتاب ۵۰۴ Absolutely Essential Words بود و دیگری Select Reading.

۵۰۴ شامل ۴۲ درس و هر درس ۱۲ کلمه بود. ۱۲۵ کلمه هم آخرش بود که قسمت نشد بهشون برسیم. این کتاب برای یک کسی که تازه شروع کرده عالیه. واقعا کلماتش کاربردی و متداوله.

سلکت ریدینگ هم از اسمش معلومه پر مقاله بود و ما باید می‌خوندیم‌‌شون. این هم کتاب خوبی بود اما زیاد باهامون کار نکردن.

قبل‌تر گفتم که قبل از برتر متن بلندتر از ۱۰۰ کلمه نخونده بودم. حالا اینجا یکی از ارکان اصلی کتاب و امتحانات ریدینگ بود. یک متن چندصد کلمه‌ای (که اوایل کلماتش برای من سخت بودن) بود و ازش سوال طرح شده بود و باید جواب می‌دادیم یا خلاصه‌اش می‌کردیم.

یک تغییر بزرگ و سخت دیگه برای من، لکچر (مثل این می‌مونه که از حفظ بیای انشا بخونی) بود. البته توی کلاس ششم معلم‌‌مون ما رو حسابی کنفرانس‌دِه بار آورد اما به هرحال حرف زدن به انگلیسی برای هفت هشت نفر غریبه (داریم در مورد ماه‌های اول حرف می‌زنیم) که تعداد مونث‌هاشون هم بیشتره (اولین تجربه من برای رویارویی با دخترها و خانم‌های غیرفامیل بود) واقعا برای من سخت بود. دقیقا یادمه که اولین لکچرم که دومین جلسه باید ارائه می‌کردم، در مورد طرز تهیۀ «سالاد مجاری (مجارستانی)» بود.

البته به نظرم این لکچرها و ریدینگ‌ها به شدت مفید بودن.

برای این که کاری بهتون حس بدی دست نده و براتون یک ارزشی ایجاد کرده باشم، این یک لیست از مواردیه که در رابطه با انتخاب کلاس زبان و تحصیل زبانن:

  • فضاش خشک و خیلی سازمان یافته نباشه. چون الکی بهتون سخت‌گیری می‌کنن.
  • کتاب‌شون خیلی تصویری نباشه. البته برای ۳-۶ ماه اول بد نیست. اما یادتون باشه عمر کوتاهه و باید برید جایی که محتواشون یکم سنگین باشه و شما رو زودتر راه بندازه.
  • از یه جایی به بعد می‌بینید توی کتاب، گرامرها تکراری شدن یا قواعد به دردنخور دارن یاد می‌دن. اون روز وقتیه که شما دیگه نیازی به کلاس ندارید. خودتون شروع کنید به خوندن کتاب و دیدن فیلم و گوش کردن موزیک و پادکست. یادتون باشه کلاس زبان باید تموم بشه اما یادگیری نه.
  • روی اسم (مثل سفیر، ملل، کیش یا …) حساس نباشید. به نظر من واقعا فرقی ندارن.

یک توصیه: اگر خواستید یک کلاس زبان پیدا کنید، اول تعیین سطح بدید (اگر صفر بودید قبول نکنید که امتحان بدید). بعد بگید که می‌خوام برای این که مطمئن بشم، به عنوان مهمان یک جلسه توی کلاسی که برام در نظر گرفتید بشینم. محتوای آموزشی و تیچر و جو کلاس رو به دقت بررسی کنید. مطمئن بشید که شما رو پایین‌تر از سطح واقعی‌تون ننداختن (بعضیا برای سود خودشون سعی می‌کنن تاجای ممکن شما رو نگه دارن). خلاصه اگر درخواست‌تون (که کاملا معقوله) رو قبول نکردن یا حس کردید یکی شرایطی که گفتم نقض کردن یا اصلا خودتون حس بدی پیدا کردین، برید دنبال یه آموزشگاه دیگه.

قسمت بعدی: خودآموزی زبان