عشق، یعنی اینکه بتوانیم و بخواهیم که آنهایی که برایمان مهم هستند، آنچه را که میخواهند انتخاب کنند. بدون اصرار بر اینکه انتخاب آنها، رضایت ما را تامین کند. (پیوند منبع)
وین دایر
… … …
دوتا موضوع هستن که من و خیلیهای دیگه دوست داریم ازشون بنویسیم اما معمولا دانش و تجربۀ کافی نداریم. اولی عشق و دومی سیاسته. البته به نظر من کسی حق نداره به دیگری بگه که چرا از عشق نوشتی، چون این موضوع خیلی عینی و علمی نیست. شاید خیلی راحت نیستم، شاید هم چون تجربۀ زیاد یا قابل توجهی ندارم، نمیتونم از این موضوع بنویسم. در سیاست هم که واقعا دانشی ندارم که ازش بنویسم. البته من آدم پرروئیام دلیل اصلی نداشتن دانش نیست. 😉
جبران لزوما به معنی تصحیح گذشته نیست، بلکه به معنی درست ادامه دادن است.
ناشناس
آره خوب، چون اصولا گذشته رو نمیشه تغییر داد. من مثلا اگر ایکس در دوستی در حق من جفا کرد تنها جبرانی که میتونه بکنه اینه که از بعدش رو خوب رفتار کنه.
هر قدیسی گذشتهای داره و هر گناهکاری آیندهای.
اسکار وایلد
دو کلمهای که با این جمله برای من تداعی میشن، «قضاوت» و «تغییر» هستن. جالبه، یعنی تمام (یا خیلیهاشون) اول گناهکار بودن و در آخر قدیس (یا حداقل درستکار) میشن.
امام علی هم جملهای داشتن با این مضمون:
یادت باشد که اگر شب هنگام کسی را در حال گناه دیدی، فردا به آن چشم نگاهش نکن، شاید سحر توبه کرده باشد و تو ندانی. (پیوند منبع)
ایکاش من که توی اسماََ و در اسناد رسمی شیعهام، یکم بیشتر به حرفهای بزرگان دینم توجه و عمل کنم. خود من یکی از بزرگترین عیبهام پیش داوری و زودقضاوت کردن هست. کلا سریع و بیمحابا درباره دیگران قضاوت میکنم.
(متاسفانه این جمله توی متن کامل نامه امیر المونین به مالک اشتر در سایت ویکی شیعه نبود، امیدوارم اشتباه من بوده باشه که پیداش نکردم. البته پاراگرافهای قبلیش بودن!)