برنامۀ من برای وبلاگ‌‌نویسی

هیچ وقت به خودم فشار نیاوردم و کم‌کم و به هرشکلی و با هرنوشته‌ای اینجا رو به‌روز کردم. با این روش – نه چندان جالب – تونستم ادامه بدم. کم نیستن وبلاگ‌نویس‌هایی که برای خودشون اهداف بزرگ و سنگین انتخاب می‌کنن اما وبلاگ‌شون خاک می‌خوره. من حاضرم حتی تا دو سه سال دیگه هم به این وبلاگ‌نویسی به شکل پراکنده و غیرتخصصی ادامه بدم. مهم اینه که عادت رو ترک نکنم.

من فعلا با استراتژی «کاچی به از هیچی» ادامه می‌دم. اما امیدوارم در آینده بتونم مطالب خوبی بنویسم و وبلاگم حدود ۵۰-۸۰ درصد محتواش در مورد یه موضوع باشه.

زمانی که حوزه کاریم قطعی شد و دستم توی نوشتن راه افتاد برنامه‌های خوبی برای وبلاگ دارم. فعلا به گرم کردن ادامه می‌دم.

اهمیت تمرکز در وبلاگ‌نویسی

وبلاگ‌نویس‌های خوبی که آرزو دارم روزی بتونم به خوبی اون‌ها بنویسم، تاکید کردن که «سعی کنید محتوای وبلاگ‌تون تخصصی باشه و از پراکنده‌نویسی و بیهوده‌نویسی دوری کنید».

تمرکز روی یه موضوع – کلی یا جزئی – باعث می‌شه وبلاگ جذاب‌تر و موفق‌تری داشته باشیم.

وقتی یکی میاد توی وبلاگ من و یه نوشته‌ای رو میخونه، احتمالا برای پیدا کردن پاسخ سوالش وارد شده. اگر نوشتۀ مذبور راضی‌کننده و جذاب باشه احتمالا باز هم بر می‌گرده.

حالا اگه باز هم مطالبی توی همون موضوع ببینه احتمال بیشتری برای راضی شدنش وجود داره تا این که مطالبی با موضوعات متنوع ببینه و خوشش بیاد.

من به نحوی رسیدم به وبلاگ بهراد جاود و یه نوشته‌ای در مورد وبلاگ‌نویسی یا نویسندگی خوندم.

از اون به بعد من هر بار توی اینوریدر به امید یاد گرفتن نکاتی جدید در مورد وبلاگ و نوشتن، فید ایشون رو هم بررسی می‌کنم. اگر مطلب جالبی باشه می‌رم می‌خونم.

اگر ایشون هم مثل من پراکنده می‌نوشت احتمالا باز هم مطالب جالبی در وبلاگ‌شون پیدا می‌شد. اما دیگه «وبلاگ بهراد جاود» همراه با کلمات «وبلاگ‌نویسی» و «نوشتن» در ذهن من ثبت نمی‌شد و بی‌هدف می‌رفتم به وبلاگ‌شون و به دنبال مطالب خوب می‌گشتم.

امیدم اینه که یه روزی وبلاگ من هم چنین شرایطی داشته باشه. وقتی میاید داخل انتظار داشته باشید که تقریبا چجوری مطلبی قراره ببینید. و البته اون مطلب حرف تازه‌ای هم داشته باشه.

راه حل مناسب برای پراکنده‌نویس‌ها

قبلا هم اشاره کرده بودم که من هم یه راه خوبی برای کمی عمیق‌تر شدن دارم. راهش هم اینه که طبق توصیۀ محمدرضا شعبانعلی عزیز که در مورد تگ گذاری صحبت کرده بودن، من هم سعی کنم مطالبم به هم متصل باشن. حداقل هرچندتا نوشته به هم متصل باشن.

چندتا نمونه ناموفق دارم.

برای مثال سری کمال‌طلبی. که البته می‌دونم از کیفیت مطلوبی برخوردار نیست.

در سری تحصیل از تجربیات مربوط به تحصیل و مدرسه و درس خوندن نوشتم.

در سری برنامه‌نویسی از منابع و ترفندها و نکات زیرپوستی که حس می‌کردم مفید باشن نوشتم.

یه موضوع جالبی هم مد نظرم هست که برای این که به صورت سریالی در موردش پست بذارم جالبه. ولی فعلا از مناسب بودنش مطمئن نیستم.

این بحث تگ‌ها و وابستگی موضوعی مطالب یا به عبارتی ساختن «زنجیره‌ای از نوشته‌ها» با دسته‌بندی یا کتگوری وبلاگ شباهت زیادی داره. یعنی اگه شما حدود ده‌تا کتگوری داشته باشی حول یه موضوعی انگار همین نکته رو رعایت کردی.

مثلا فرض کنیم موضوع اصلی و فرضی وبلاگ من معرفی کتابه. حالا می‌تونم یه دستۀ کتاب داشته باشم یا نداشته باشم. که اگر فقط از کتاب می‌نویسم لازم نیست.

حالا زیردسته‌ها می‌تونن شامل مواردی مثل، رمان ترسناک، رمان عاشقانه، رمان تاریخی، خودیاری، سیاسی، اقتصادی و غیره باشن.

خلاصۀ کل بحث اینه که بهتره متمرکز باشیم. و بشه وبلاگ‌مون رو با یه موضوع معرفی کرد. مثلا شاهین کلانتری و بهراد جاود از نویسندگی و وبلاگ‌نویسی می‌نویسن. مارک منسون درباره روانشناسی و خودشناسی و روابط عاطفی می‌نویسه.

اگه توضیحات من یکم گیج‌کننده بود، می‌تونید منبع اصلی رو بخونید. البته نکته مهمی که وجود داره اینه که روزنوشته‌های محمدرضا شعبانعلی مثل بیشتر وبلاگ‌ها برچسب و دسته بندی نداره. توی ساید بار نوشته «دسته بندی مطالب» اما بالای نوشته‌ها از آیکون تگ استفاده شده.

شما روی یکی از این دوتا استراتژی «هر نوشته سه تگ و هر تگ سه نوشته» رو اجرا کنید.