قدم اول: انتخاب مسیر (تشخیص نیاز و مهارت‌های مناسب من)

تسلط و کاربری هر زبان چهار حوزه داره:

شنیدن (Listening)

خواندن (Reading)

حرف زدن (Speaking)

نوشتن (Writing)

بسته به نیازی که در پاسخ بهش می‌خواید زبان یاد بگیرید، بهتره انرژی اولیه و تمرکزتون روی بخش‌های خاصی باشه.

برای مثال، یکی می‌خواد به منابع وب انگلیسی دسترسی داشته باشه و فیلم انگلیسی به زبان اصلی و بدون زیرنویس ببینه (که خیلی سخته. من بعد از ۷ سال درگیری با زبان، هنوز هم به زیرنویس انگلیسی نیاز دارم)، کتاب انگلیسی بخونه و خلاصه مستقیما از محتوای انگلیسی استفاده کنه.

مشخصا در اینجا شخص می‌خواد مصرف‌کنندۀ محتوای انگلیسی باشه. نتیجتا فقط به مهارت خواندن و شنیدن نیاز داره.

منظورم رو بد برداشت نکنید. احمقانه‌ست که یک زبانی رو یاد بگیرید اما فقط حرف بزنید و نوشتن بلد نباشید. صحبت من اینه که اول کار و به طور کلی در طول مسیر، بسته به نیاز و هدف‌تون بهتره روی بخش‌هایی که براتون کاربردی‌تر هستن تمرکز کنید. مثلا برای شخصی که توصیفش زدم توانایی ۸۰ درصدی در خوندن و شنیدن و توانایی ۳۰ درصدی توی نوشتن و حرف زدن کافیه.

مثال دوم، من می‌خوام بازرگان باشم، تقریبا به هر چهار مهارت نیاز دارم و اهمیت‌شون برابره. اما باز هم یادمون باشه که دوتا مهارت تقریبا مادرِ دوتای دیگه‌ان.

شما اول خوندن یاد می‌گیرید و بعد نوشتن. اول شنیدن یاد می‌گیرید و بعد حرف زدن. نوزادهایی که می‌بینید فقط زل می‌زنن به چشم‌هاتون دارن همه چیز رو می‌شنون و فرایند یادگیری زبان در ذهن‌شون در جریانه (حتی می‌گن از ما توانایی بالاتری توی یادگیری زبان دارن).

بنابراین قاعدتا اول خوندن و شنیدن یاد می‌گیرید. و وقتی جلو رفتید نوشتن و حرف زدن هم یاد می‌گیرید. به عنوان بازرگان نه تنها باید نوشته‌ها و سخنان طرف‌ مقابل‌تون رو متوجه بشید (فکر کنید یه بازرگان نتونه قراردادش رو مطالعه کنه)، بلکه باید بتونید به خوبی ارتباط زبانی یا نوشتاری برقرار کنید.

از اونجایی که کشور ما توریست زیادی نداره، برای بیشتر ما انگلیسی صحبت کردن می‌تونه اولویت پایین‌تری داشته باشه. همچنین کاربرد مهارت نوشتن هم برای بیشتر ما سرچ کردن توی گوگل و برای عده‌ای از ما کاربردش در حد کامنت گذاشتن زیر پست‌های سلبریتی‌های خارجی‌ باقی می‌مونه. بنابراین می‌تونیم روی همون دوتا مهارت پایه‌ای تر (خوندن و شنیدن) وقت بیشتری بذاریم.

قدم دوم: شروع یادگیری

با توجه به نیازتون تا الان به نتیجه رسیدید که چه مهارت‌هایی لازم دارید. سه مهارت خوندن، شنیدن و نوشتن نیاز به کلاس زبان ندارن. اما صحبت کردن به نظر من تا حدی نیاز به هم‌زبان داره. که بهترین جایی که پیدا می‌شه توی کلاس زبانه. چون تقریبا هم‌سطح و هم‌سن و علاقه‌مند به یادگیری هستید. اما داشتن دوست یا هم‌خونی که پایِ کار باشه هم موهبت بزرگیه.

خوندن و شنیدن

به لطف آهنگ و پادکست و اینترنت و فیلم و سریال و کتاب‌ الکترونیکی و وبلاگ‌، منابع انگلیسی زیادی برای خوندن و شنیدن در اختیار داریم.

هر چه بیشتر بخونید دایره لغات وسیع‌تری خواهید داشت. کم‌کم به جایی می‌رسید که شاید از صد کلمه یک یا دو کلمه رو بلد نباشید و حتی با توجه به کل پاراگراف (با توجه به کانتکست) برای همون دو کلمه هم حدس‌های نسبتا خوبی داشته باشید.

به نظر من بد نیست از همین اول کار که دارید متون رو می‌‌خونید در کنار یادگیری معنی کلمات و عبارات، حتما تلفظ‌شون هم یاد بگیرید. البته ممکنه برای حرف زدن به دردتون نخوره اما به نظرم بلد بودن تلفظ درست بهتره. هرچند برای ما خیلی خیلی سخته بتونیم مثل یه انگلیسی‌زبانِ اصل یا نیتیو (native) صحبت کنیم اما می‌تونیم کمتر غلط صحبت کنیم.

کاربرد اصلی دونستن تلفظ‌ها توی شنیدن هم هست. یک سری اصول هست و یک سری الگو که هرچی کلمات بیشتری یاد بگیرید و با تلفظ‌هاشون آشنا بشید، با خوندن یه کلمه می‌تونید تلفظ صحیحش رو حدس بزنید. و زمان شنیدن آهنگ یا دیدن فیلم هم دقیقا می‌فهمید چه کلمه‌ای داره ادا می‌شه.

دیکشنری‌های نرم‌افزاری که تقریبا همه‌شون تلفظ آفلاین یا آنلاین دارن. برای اسامی خاص (مکان‌ها و افراد) هم می‌تونید از گوگل یا سایت فوروو کمک بگیرید.

توی یه پست جدا دیکشنری‌های مناسب رو معرفی می‌کنم. همین‌طور منابع جالب یادگیری زبان هم می‌تونه پست خوبی باشه.

همین جا بگم که درک می‌کنم دیکشنری فارسی به انگلیسی هم نیازه اما حتما حتما تا جای ممکن سعی کنید از انگلیسی به انگلیسی استفاده کنید. هرچی جلوتر برید کار باهاشون راحت‌تر می‌شه.

نوشتن

محمدرضا شعبانعلی‌ هم گفته بود که روزمره‌نویسی یا خاطره‌نویسی به زبان انگلیسی هم می‌تونه کمک‌کننده باشه.

من می‌گم می‌تونید علاوه بر خاطره‌نویسی این کارها رو هم انجام بدید:

  • وبلاگ‌نویسی (تخصصی باشه بهتره اما اون اوایل امکانش وجود نداره یا خیلی سخته – بنابراین روزمره‌نویسی هم قبوله)
  • خلاصه کردن و یا ارائۀ مطالب انگلیسی با کلمات و جمله‌بندی متفاوت (مثلا من نوشته‌های جالب وب انگلیسی رو برای خودم خلاصه می‌کنم، با کلمات متفاوت، تا جایی که مفهوم آسیب نبینه)
  • نوشتن داستان کوتاه (تا حالا انجام ندادم اما ایده خوبی به نظر میاد)
  • چت کردن یا مکاتبه با انگلیسی‌زبان‌ها (درک می‌کنم که فراهم کردن شرایطش سخته). راستی ربات‌هایی هم هستن که باهاشون می‌تونید چت کنید. مثل روبات تلگرام میتسوکو یا اپ رپلیکا که واقعا شبیه انسان می‌مونه. اگه دوست، هم‌کلاسی یا هم‌خون‌و‌خانواده‌ای هم داشته باشید که انگلیسی بلد باشه کار راه می‌افته.
  • مقاله‌نویسی شخصی (یعنی یه موضوعی انتخاب کنید و درباره‌اش بنویسید. نیازی به انتشار نیست اما اگه خواستید می‌تونید توی وبلاگ انجامش بدید)

در حالت مطلوب، یه عزیزی که انگلیسی بلده (دوستی، هم‌خونی چیزی) یا یه انگلیسی‌زبان اصل باید عیب‌هاتون رو پیدا کنه. اما می‌دونیم که معمولا شرایطش فراهم نیست.

خبر خوب این که دو راه حل داریم:

متن‌هاتون رو از نظر گرامری توی سایت‌ها و نرم‌افزارهای مختلفی می‌تونید، بررسی کنید. اون‌ها بهتون برای بهبود متن کمک می‌کنن. سایت گرامرلی یکی از بهترین نمونه‌هاست.

از اون بهتر، خود شما با خوندن چندبارۀ نوشته‌هاتون می‌تونید بخشی از ایرادات رو تشخیص بدید و تصحیح کنید. دامنۀ لغات گسترده‌تر باعث می‌شه برای مفهوم مورد نظرتون بتونید دقیق‌ترین کلمه رو به کار ببرید و آشنایی با قواعد هم باعث می‌شه برای جملات از مناسب‌ترین ساختار استفاده کنید.

صحبت کردن

تنها موردی که به نظر من نیاز به کلاس زبان یا حداقل مشارکت جمعی (بیش از یک نفر) داره.

این مورد بزرگ‌ترین ضعفِ ما انگلیسی‌زبان‌های غیرنیتیوه. چون که از نوزادی و کودکی آواهای زبان مادری در ذهن ما تثبیت شدن.

برای مثال، ما توی فارسی صدایی که th توی کلماتی مثل though یا these می‌ده، نداریم. این صدا باید چیزی بین صدای د و ذ باشه (ذ عربی – ما توی تلفظ فارسی هم بین ز و ذ و ض و ظ تفاوتی قائل نیستیم).

اما نگران نباشید به مرور با بیشتر شنیدن و بیشتر حرف زدن وضع بهتر می‌شه.

من پیشنهاد می‌کنم موقع صحبت کردن روی تسلط کلامی و اعتماد به نفس کار کنید. یعنی این که به جای تلفظ و چگونه گفتن، روی چی گفتن تمرکز کنید.

مطمئن باشید انگلیسی‌زبان‌ها هم اگه سنگ به سرشون بخوره و بخوان فارسی یاد بگیرن، به همون بدی فارسی حرف می‌زنن که ما انگلیسی حرف می‌زنیم.

راهکارها

  • روخوانی و بلندخوانی
  • حرف زدن برای خودت (جلوی آینه و ضبط کردن و دوباره گوش کردن و عیب‌یابی –بهترین روش انفرادی)
  • بررسی تلفظ کلمات و عبارت در کنار یادگیری معانی
  • بحث و گفت‌وگو با شخص دیگه (که متداول‌ترین شیوه‌ست و یکی از مزایای اصلی کلاس زبان)
  • این یکی واقعا مختص خودمه و کمی احمقانه‌ست. من سعی می‌کنم آهنگ‌های فارسی رو با همون ریتم، با کلمات انگلیسی بخونم. مثلا سعی کنید عبارت انگلیسی «I promise you, it’s not hard, at least for you, be at ease» رو با ریتم «بهت قول میدم، سخت نیست، لااقل برای تو، راحت باش…» بخونید. البته نمی‌دونم چقدر برای مهارت صحبت کردن مفید باشه اما جالب و خنده‌داره. جالبه که خانم آیشه‌گل جوشکن هم این آهنگ رو به ترکی و با ریتم مشابه خونده.

قدم سوم: یادگیری تا ابد + نکات اضافه

یادگیری زبان یه فرایند بی‌نهایته. من ادعایی بر دانستن فارسی و انگلیسی ندارم. اما می‌تونم ادعا کنم که یک یادگیرندۀ فارسی‌زبان و انگلیسی‌زبان هستم. و همیشه هم خواهم بود.

***

اگر شما هم مثل من کلاس زبان رفتید یا دارید می‌رید، یادتون باشه که اصلا و ابدا به کلاس محدود نباشید. چه از نظر مدتی‌ که می‌رید و پول خرج می‌کنید (یک ترم یا صد ترم) و چه از نظر مطالعه و یادگیری شخصی و جدای از کلاس. در مورد درس زبان مدرسه هم صحبت نمی‌کنم چون از نزدیک کسی رو ندیدم که ازش نتیجه مناسبی گرفته باشه.

کلاس زبان‌ها همیشه تلاش‌شون اینه که بیشترین مدت ممکن نگه‌تون دارن و شهریه بگیرن. با این که نمی‌تونن بی‌دلیل مردودتون کنن، اما با روش‌های مختلفی سعی می‌کنن بیشتر نگه‌تون دارن.

برای مثال، معمولا شما رو یه پله پایین‌تر از سطح واقعی‌تون می‌ندازن. ممکنه با خودتون فکر کنید که چه بهتر، فرصت گرم کردن و یادآوری مطالب قبلیه. اما باید بگم خیر. اتفاقا اگه بالاتر یا هم‌سطح توانایی واقعی خودتون قرار بگیرید بهتره. چون همون چالش‌برانگیز بودن باعث پیشرفت می‌شه. بالاترین سرعت پیشرفت من توی یادگیری زبان زمانی بود که بین هم‌کلاسی‌هام از همه داغون‌تر بودم ولی چند ماه بعد به مرور خودم رو کشیدم بالا و نمرات نسبتا خوبی گرفتم.

عمر کوتاهه، با این حرف‌ها که می‌خوام گرم کنم و نمی‌‌خوام به خودم فشار بیارم خودتون رو گول نزنید و وقت تلف نکنید. پیشرفت تحت فشار رخ می‌ده.

بنابراین حواس‌تون باشه که سطح پایین‌تری نندازن‌تون.

***

و این که بدونید کی باید کلاس رو رها کنید. من از کتاب American English File 3 تا American English File 5 یه کلاس زبانی به اسم برتر رفتم. این کتاب از استارتر تا ۵ که آخریشه، از حروف الفبا و اعداد رو یاد می‌ده تا به دردنخورترین و پیچیده‌ترین گرامرهای انگلیسی. خیلی جامعه. بعد از پایانش باز هم کلاس گذاشتن گفتن بیاید کتاب CF نمی‌دونم چی‌چی هم هست. یکی دوسال طول می‌کشه. که من بر خلاف میلِ سیستم یک (بخش غریزی و نفهم مغز) و اصرار همکلاسی‌های خون‌گرم و معلم و عوامل دیگه، ادامه ندادم. چون فکر می‌کردم به حدی رسیدم که بدون کلاس ادامه بدم. و فکر کاملا درستی بود.

حتی فکر می‌کنم می‌تونستم زودتر، شاید پایان کتاب ۴ هم کلاس رو ول کنم. ولی به هرحال مطمئنم با توجه به نیازِ آیندۀ من به صحبت کردن، رفتن به کلاس زبان مفید بود.

شما هم سعی کنید، بفهمید که کِی تمومش کنید. یادگیریه که پایانی نداره. کلاس و مدرسه باید یه جایی تموم بشه. و خودمون مسئولیت کامل یادگیری رو به عهده بگیریم.

***

نباید زمان یادگیری انگلیسی به این شکل عمل کنید که وقتی می‌بینید نوشته «tree» اول به «درخت» فکر کنید و بعد «تصویر درخت». باید کلمه «tree» رو با مفهوم و تصویر درخت توی ذهن‌تون ثبت کنید نه کلمۀ فارسی «درخت». باید بتونید انگلیسی فکر کنید تا روان صحبت کنید.

لهجه‌ها

راستی، یه انتخابی هم وجود داره که تقریبا همه‌مون یه گزینۀ دیفالت داریم. معمولا توی کلاس‌ زبان‌های ایران، انگلیسی با لهجۀ آمریکایی آموزش داده می‌شه. هرچند با لهجۀ بریتانیایی هم آشنا می‌شید اما اصل کاری آمریکاییه.

اما محدودیتی وجود نداره، لهجۀ اسکات‌لندی و ولزی و ایرلندی و نیوزیلندی و استرالیایی هم داریم. که البته آمریکایی از همه راحت‌تر و به نوشتار نزدیک‌تره. با این حال هر کدوم جذابیت‌های خاصی دارن. من خودم فحش دادن انگلیسی‌ها رو خیلی می‌پسندم اصلا یه جور خاصی کلمات رو ادا می‌کنن. 🙂

یه همکلاسی داشتیم که توی فارسی هم مشکل داشت اما به شکل مذبوحانه تلاش می‌کرد با لهجۀ بریتانیایی صحبت کنه. اما کار نشد نداره، اگه دل‌تون بخواد و تلاش‌ کنید می‌تونید شبیه به یه بریتانیایی صحبت کنید و لذت ببرید (و شاید پز هم بدید). 😉

حرف آخر

زبان انگلیسی زبان قشنگیه. مثل خیلی زبان‌های دیگه. کاربردهای زیادی هم داره. دربارۀ دلایل یادگیری زبان انگلیسی قبلا حرف زدم. بنابراین اینجا دیگه بحثش رو باز نکردم.

تاکید می‌کنم، یادگیری هرچیزی و اللخصوص زبان، یه جریان یا فرایند بی‌پایانه. حتی پروفسورها هم به یک زبان، تماما مسلط نیستن. به خودتون سخت نگیرید. همونطور که دایرۀ لغات فارسی من و شما کامل نیست، دایرۀ لغات انگلیسی آمریکایی‌ها و بریتانیایی‌ها هم کامل نیست. لهجه هم مسئلۀ بزرگی نیست. فقط سعی کنید واضح حرف بزنید تا طرف بفهمه چی می‌گید.

یادگیری زبان باید باعث بشه دید وسیع‌تر و بی‌طرفانه‌تری داشته باشیم. باید کمک کنه در کنار فهمیدن فرهنگ‌های دیگه باهاشون هم‌ذات‌پنداری کنیم اما دچار بی‌هویتی نشیم.

وقتی که می‌شه فارسی نوشت چرا باید فینگلیش نوشت؟ چرا وقتی می‌شه گفت سلام باید گفت های؟

من قبول دارم خیلی چیزهای تخصصی ترجمۀ جالبی ندارن. یا یه سری کلمات انگلیسی تقریبا بین‌المللی شدن مثل اوکی.

این نوشته رو برای حبیب آذرگشسب عزیز نوشتم (که البته ادامه داره چون می‌خوام توی پست جداگانه منابع هم معرفی کنم). اما حس می‌کنم می‌تونه برای هر کسی که به یادگیری زبان علاقه داره مفید باشه و احتمالا برای شروع کمک‌کننده باشه.

هر سوالی وجود داشت یا راهنمایی خواستید و حس کردید من می‌تونم کمک کنم تردید نکنید. کامنت و بخش تماس در اختیار شماست.

توی دسته‌بندی زبان انگلیسی از تجربیات خودم در یادگیری زبان انگلیسی صحبت کردم.