سادهسازیهای کلامی در مکالمات روزمره و چت کردن باعث تنبلی شدید ما در صحبت کردن و بیگانگی با فارسی نوشتاری (یا فارسی معیار) شده. تا جایی که، من سعی میکنم فارسی نوشتاری بنویسم اما دلم نیامد در جمله قبلی بعد از «شده» «است» هم بنویسم. چون اگر زیاده از حد رسمی بنویسم حس میکنم خودم نیستم.
این سادهسازیها نه تنها کلمات را تغییر شکل داده بلکه ساختار جملهها را هم دگرگون کردهاند (بله سعی کردم از کلمات تکراری استفاده نکنم).
برای مثال جمله صحیح باید به این صورت باشد:
«این یکی از آن آزمونهایی است که هر هفته میگیرند.»
شکلی که احتمالا در مکالمه روزمره یا چت در پیامرسانها ادا میشود:
«این ازون آزموناییه که هر هفته میگیرن.»
در فارسی گفتاری ما، تعداد زیادی اصل و قاعده هم وجود دارد اما بخش قابل توجهی از تغییرات بیقاعده و سلیقهای است.
برای مثال چه قانونی پشت تبدیل برخی «الف»ها به «واو» وجود دارد؟
چرا فقط یکی از الفها واو میشود؟ چرا «خیابون» و نه «خیوبون»؟ چرا میتوان به جای «آرام» گفت «آروم» اما هیچکس به جای «آرامش» نمیگوید «آرومش»؟
قبول دارم که فلسفۀ وجودی «فارسی گفتاری»، سادهسازی در حرف زدن بوده؛ اما حالا که نوشتن تنها ابزار فرهیختگان نیست و ما مردم عامی هم روزانه صدها کلمه مینویسیم (یا در واقع تایپ میکنیم)؛ فارسی گفتاری دارد در نوشتن هم جای فارسی نوشتاری را هم میگیرد.
حدود ۶-۷ سال است که مشغول یادگیری زبان انگلیسی هستم (همانطور که از نوزادی مشغول یادگیری زبان فارسی هستم). یا من درک مناسبی از زبان انگلیسی ندارم یا واقعا تفاوت عمیقی میان انگلیسی نوشتاری و انگلیسی گفتاری وجود ندارد. البته که تفاوت وجود دارد اما به بزرگی تفاوت فارسی گفتاری و فارسی نوشتاری نیست. برای مثال میتوان یک سخنرانی از باراک اوباما را با یک سخنرانی از دونالد ترامپ یا ویدئویی که یک شخص معمولی در خیابان صحبت میکند، مقایسه کرد.
احتمالا شما هم در مکالمات، پیامکها یا چتهای انگلیسیزبان دیدهاید که چه سادهسازیهایی وجود دارد:
شکل اصلی:
Where are you?
What [are you] going to do?
شکل سادهشده:
Where r u?
Watcha gonna do?
میدانم در پس بعضی از این سادهسازیها قاعده وجود دارد و احتمالا بعضی هم کاملا بیقانون هستند. با این حال حس میکنم این سردرگمی که ما دچارش شدهایم کمتر به سراغ انگلیسیزبانها میآید.
بگذارید کلام آخر را بگویم. حس خودم را. من وقتی فارسی معیار مینویسم یا حرف میزنم حس میکنم از خود فاصله دارم. به شکل فارسی گفتاری حرف زدن برای من آزاردهنده نیست؛ اما نوشتن چرا. اصلا اسمها کاملا مشخص هستند. فارسی گفتاری. فارسی نوشتاری. گفتاری نوشتن پر اشتباه و به شدت سلیقهمحور است. رسمی نوشتن هم برای من خشک و ناراحت است.
اما در انگلیسی حرف زدن یا نوشتن، من کاملا عادی صحبت میکنم یا مینویسم. این ساده نوشتن در انگلیسی حس اشتباه نوشتن در من به وجود نمیآورد. هرگز عذاب وجدان اشتباه حرف زدن و خشک حرف زدن ندارم.
فعلا تصمیم دارم به چند دلیل در اینجا فارسی نوشتاری بنویسم:
- سردرگمی حاصل از گفتارینویسی خسته و گیجم کرده است.
- برنامه دارم بیشتر بنویسم و بهتر بنویسم و از مهارت نوشتن بهره ببرم (سخن سخنِ پول است).
- دلم نمیخواهد آنقدر از فارسی گفتاری استفاده کنم که فارسی معیار حرف زدن و نوشتن یادم برود.
در آخر چند نمونه متن گفتاری و نوشتاری میآورم. قطعا این مقایسه بینقص نیست. میتوانید خودتان هم دست به کار شوید، متنهای مشابه را مقایسه کنید.
فارسی گفتاری از خودم:
بدتر از همه تنظیمات اینجاست که یهو پاک شدن. سایت شد عین نسخۀ پیش نمایش قالب. که نمیدونم به خاطر آپدیت وردپرس یا افزونهای بوده یا به خاطر عوض کردن ویندوز و پاک کردن کروم بوده (بله انقد عجیبه که پشتیبان قالب هم جوابی برای اینکه چرا همۀ تنظیمات و شخصیسازیها از بین رفتن نداشت). منی که خیرسرم توی وادی کامپیوتر و وب هستم (هرچند داغون اما به هرحال هستم) از پس این قالب و تنظیماتش بر نمیام.
فارسی نوشتاری از محمدرضا شعبانعلی:
در گذشته، پیش از اینکه ابزارهای تکثیر رایگان دیجیتالی تمام زندگی ما را در اختیار بگیرند، همهی ما بارها و بارها در جایگاه راوی قرار میگرفتیم و نقش روایتگر را ایفا میکردیم.
فیلمی را در مدرسه یا دانشگاه دیده بودیم و دستیابی به نسخهی دیگری از آن دشوار و گاه غیرممکن بود. تصادفی در خیابان روی داد و موبایلهای دوربیندار امروزی در اختیارمان نبود. با کسی دوست میشدیم و بر خلاف امروز، دسترسی به عکس پروفایل در اینستاگرام و واتساپ و تصاویر گالری تلگرام وجود نداشت.
انگلیسی معمولی (برگرفته از وبلاگ مارک منسون):
Don’t worry, this approach doesn’t require you to sign away your life savings. It doesn’t require you to stand in front of the mirror and repeat inane shit to yourself every day. It doesn’t even require you to get out of bed, you lazy fuck.
انگلیسی رسمی (برگرفته از متن یک مقاله آکادمیک):
The largely dominant meritocratic paradigm of highly competitive Western cultures is rooted on the belief that success is due mainly, if not exclusively, to personal qualities such as
talent, intelligence, skills, smartness, e_orts, willfulness, hard work or risk taking. Sometimes, we are willing to admit that a certain degree of luck could also play a role in achieving signi_cant material success. But, as a matter of fact, it is rather common to underestimate the importance of external forces in individual successful stories.
تفاوت بزرگ بین انگلیسی نوشتن مارک منسون و مقالۀ پایینی در ناسزاهای مارک منسون و کمی هم در کلمات علمی و دقیق مقالۀ پایینی دیده میشود. در فارسی چطور؟ یک دنیا فاصله میان فارسی من و فارسی محمدرضا شعبانعلی (و فارسی استفاده شده در کتابهای درسی و متون رسمی و اداری) وجود دارد. ما کلمات و جملات یکسان! را با شکل و ساختار متفاوت مینویسیم.
پی نوشت
در این نوشته به آینده زبان فارسی و مغلوب شدن احتمالی فارسی پرداخته شده.
قبلا هم درباره فارسی معیار و فارسی شکسته نوشته بودم. هرچند که دیگر میل شدیدی به شکسته نویسی ندارم. از آن زمان خیلی چیزها در این وبلاگ تغییر کرده. URLها را انگلیسی مینویسم. این اواخر سعی میکنم پستها بیعکس نباشند، و البته که سعی میکنم فارسی معیار بنویسم.