هر سال مثل برق و باد می‌گذرد. باورم نمی‌شود که دارم ۲۱ ساله می‌شوم. سال ۱۴۰۲ با تمام خوبی‌ها و بدی‌هایش تمام شد (تقریباً). برای من سال بسیار خوبی بود، احتمالاً بهترین سال زندگی‌ام تا به اینجا، یا حداقل بهترین سال زندگی‌ام در پنج سال اخیر (که خودم بیشتر تصمیمات را گرفتم و فرمان زندگی تا حدی دست خودم بوده).

سلامتی

در شهریور ۱۴۰۲ بالاخره عمل لیزیک انجام دادم و بعد از نزدیک یک دهه (۹ سال) عینک زدن، از این وسیلۀ اضافه رها شدم. البته که حالا مجبورم خیلی بیشتر از قبل عینک دودی بزنم، ولی کاملاً راضی‌ام چون عینک دودی برای سلامتی و زیبایی اثر مثبت دارد. 😎

در یک بازه ۳-۴ ماهه خیلی به دکتر مراجعه کردم و مدام می‌گفتم حیف آن همه سیگار نکشیدن‌ها. دکترهای مختلف، از دکتر چشم تا دندانپزشک. ولی خوشحالم که بعضی کارهای پزشکی را بیشتر عقب نینداختم. به خودم قول دادم واقعاً هر ۶ ماه به دندانپزشک مراجعه کنم. درست کردن ۵ دندان همزمان عذاب بزرگی بود که اثربخشی مسواک را در ذهن من از بین برد.

کار و پول

از ۱۶ آبان ۱۴۰۲ مشغول تدریس زبان انگلیسی هستم. فاصله بین نیت من برای کار و شروع کار به نظرم زیاد بود. به هرصورت مشغول به کار شدم و راضی هستم. انگلیسی یادم می‌دهم و یاد می‌گیرم. در مورد ارتباط با آدم‌ها هم به نظرم چیزهایی دارم یاد می‌گیرم. تدریس زبان در شروع کار زیاد جالب نیست ولی [برای من] جای رشد و پیشرفت زیادی دارد.

خوشحالم که با اولین درآمدهایم هم توانستم از زندگی برای لحظاتی لذت ببرم و هم پس‌انداز کردن را به طور جدی و مرتب شروع کنم. شاید یکی از عجیب‌ترین موارد در مورد من که ویژگی‌های ثابتِ مثبتِ کمی دارم این است که اهل پس‌انداز کردن هستم. به پس‌انداز و سرمایه‌گذاری‌هایی که انجام می‌دهم امید دارم. در این وضعیت تورمی ایران قطعاً پس‌انداز ریالی کار درستی نیست. پس‌انداز غیرریالی حتی اگر سودده هم نباشد حداقلش از آب‌رفتن پول ما جلوگیری می‌کند.

کتاب و یادگیری

امسال بسیار کم کتاب خواندم. بسیار کم. امیدوارم عید ۱۴۰۳ بهانه‌ای شود برای شروع دوبارۀ [قدرتمند] کتابخوانی. کتاب فیزیکی و دیجیتال بسیار دارم. بسیار زیاد. کتاب‌هایی که دوست دارم بخوانم بیشتر کتب تاریخی، اقتصادی، روانشناسی، و البته رمان هستند. و صد البته که کتاب‌های تخصصی (یادگیری زبان انگلیسی عمومی و فن آموزش زبان) هم دارم می‌خوانم و خواهم خواند.

نوشتن و ثبت کردن

روند سیاه قبلی ادامه دارد. امسال اتفاقات تلخ و شیرین (بیشتر شیرین) بسیار مهمی در زندگی‌ام افتاد. افکار و احساسات مهمی هم داشتم و دارم. ولی متاسفانه چیزی ننوشتم و همه این‌ها کم‌کم فراموش می‌شود. قرار بود دیگر برای خودم سررسید سالانه (دفترچه خاطرات) نخرم. ولی برای سال جدید یک مدل متفاوت برای خودم خریدم که به آن تقویم هفتگی می‌گویند. فضای نوشتنی که برای هرروز سال اختصاص یافته خیلی کوچک است. شاید باعث شود کمتر تنبلی کنم. همچنین فعلا دارم به انگلیسی می‌نویسم و احتمالاً فعلاً همینطور ادامه دهم.

 اخیراً مفهوم commonplace book برایم جالب شده. در فارسی چیزهای شبیه به آن کشکول و جُنگ هستند. اما commonplace book چیست؟ یک دفتر است که در آن بریده‌هایی از کتاب‌ها (داستانی یا علمی)، اشعار، سخنان بزرگان، ضرب‌المثل‌ها، یا مطلب مهم یا جالبی که یاد می‌گیرید در آن می‌گذارید. این دفتر به مغز دوم که خیلی‌ها در وان‌نوت و نرم‌افزارهای مدیریت یادداشت‌ها درست می‌کنند شبیه است. (کلیدواژه‌هایی برای تحقیق بیشتر: Personal Knowledge Management و Second Brain)

در ویکی‌پدیا می‌گویند که دفتر commonplace از دفتر خاطرات (diary) متفاوت است. اما من شاید این دو چیز را با هم مخلوط کنم. البته که تا الان هم در word تا حدی همین کار را کرده‌ام.

زمان و تقویم

برنامه کاری من تقریباً هر ترم آموزشگاهی (۵-۶ هفته) تغییر می‌کند. از آنجایی که کار و دانشگاه بعضی اوقات در یک روز هستند و به طور کلی حفظ کردن برنامه‌ها کمی طول می‌کشد، خیلی زود شروع به استفاده از گوگل کلندر (Google Calendar) کردم. ترکیب گوگل کلندر و گوگل تسکس (Google Tasks) فعلاً برای من کاملاً راضی‌کننده‌ست.

من عاشق نگاه کردن به تقویم هستم. شاید چون اندازه گرفتن و بررسی زمان را دوست دارم. برای مدیریت امور از گوگل استفاده می‌کنم، روی موبایل Persian Calendar دارم (که فوق‌العاده ساده و کاربردی‌ست)، و چند سال است که در اتاقم یک تقویم A4 یک صفحه‌ای (تقویم در یک نگاه) دارم. تقویم یکی دو سال اخیر را از time.ir دانلود می‌کردم ولی برای ۱۴۰۳ از bahesab.ir دانلود کردم (اینجا). تقویم باحساب ساده و قشنگ است. جدیداً «تقویم یار» را هم پیدا کرده‌ام که امکانات خیلی خوبی ارائه می‌دهد ولی فعلاً لازم نشده امتحان کنم.

چشم‌انداز سال ۱۴۰۳

در سطح ملی که نیازی به نظر و توضیح من نیست. از نظر شخصی به نظرم سال خوبی خواهد بود.

در کارم همین حالا هم دارم پیشرفت را می‌بینم اما مطمئنم طی ۶-۱۲ ماه آتی تغییر چشم‌گیری می‌بینم. در کار آموزش زبان انگلیسی رقابت بسیار سنگین است. اما مثل هر کار دیگری تعداد زیادی آدم هستند سطح و کیفیت کارشان پایین است. و به نظرم رشد و پیشرفت در این کار برای من، نسبت به خیلی‌های دیگر که می‌شناسم، راحت‌تر و لذت‌بخش‌تر است. و همین کافی‌ست. ناوال راویکانت می‌گفت کاری را پیدا کنید که برای شما شبیه بازی باشد اما برای بقیه نه. یادگیری زبان انگلیسی و تدریس زبان برای من بازی نیست. اما یکی از لذت‌بخش‌ترین چیزهایی‌ست که انجام داده‌ام. در مورد حسی که به کارم دارم دوست دارم بیشتر حرف بزنم. شاید در یک فرصت بهتر، کامل‌تر بنویسم. 🤡

در مورد نوشتن و کتاب‌خوانی هم امیدوارم که وارد یک چرخه مثبت شوم و دوباره عادت‌های خوبم را بهتر از قبل زنده کنم.

برنامه سنگینی برای این عید دارم. اگر این را انجام بدهم معادل همان قورباغه‌ات را قورت بده می‌شود. می‌گویند قورباغه (کارهای سخت) را اول بخورید. چیزهای بعدی راحت‌تر یا لذت‌بخش‌تر می‌شوند. من هم اگر این عید واقعاً خوب عمل کنم تا مدتی اعتماد به نفس و انگیزه می‌گیرم برای تلاش بیشتر.

مطالب مشابه/مرتبط:

من در سالی که گذشت (۱۴۰۱)

روندهای مهم زندگی من در سال ۱۴۰۰