این کتاب متشکل از ۱۷ مقاله دربارۀ نویسندگی‌ است. این مقالات در گذشته در روزنامۀ آفتاب منتشر شده‌‌اند.

آقای کاظم رهبر زحمت گردآوری مقالات را کشیده‌اند.

از ۱۷ مقالۀ کتاب، ۷ تای‌شان برای من جالب و آموزنده بودند. به نظر من این گونه‌ کتاب‌ها که فقط گردآوری هستند شاید برای شخص پدیدآورنده، اعتبار یا افتخاری نداشته باشند (حداقل اگر من بودم، به‌شان افتخار نمی‌کردم) اما باید یک نفر قبول زحمت کند و مطالب باارزش را در کنار هم بیاورد.

حالا می‌خواهم از بخش‌هایی که به نظرم حاوی نکات باارزشی بودند، قسمت‌هایی را با کمی دخل و تصرف نقل کنم. البته شاید در آن میان، از خودم هم چیزی بنویسم که آن را ایتالیک می‌کنم.

پرورش خلاقیت

با کمک نکات این فصل پیش از این پستی دربارۀ خلاقیت و ممارست نوشته بودم.

پیوند مرتبط: پشتکار، شانس و کیفیت در نوشتن

به جز مطالب باارزشی که در پست «پشتکار، شانس و کیفیت» نقل کردم این نکات هم در این فصل حائض اهمیت بودند.

وقتی خودمان را در محدودیت قرار می‌دهیم، حاصل بهتری به دست می‌آید.

خود من همیشه راحت‌تر بودم که معلم برای کشیدن نقاشی یا نوشتن انشا یک موضوع مشخص کند. آن وقت حتی اگر موضوع پیچیده یا سخت بود یا چیزی از آن نمی‌دانستم، حداکثر تلاشم را می‌کردم تا با آن موضوع آشنا شوم و دربارۀ آن چیزی خلق کنم.

مثلا زمانی که برای شروع یک کسب و کار سرمایۀ محدودی داشته باشیم؛ احتمالا به خاطر محدودیت، به راهکارهای جالب و بهینه‌تری برسیم.

محدودیت‌ها ما را هدایت می‌کنند، تا راه‌های جدیدی کشف کنیم. محدودیت‌ها خلاقیت را دوچندان می‌کنند.

خود من جزء کسانی هستم که معتقدند درس خواندن در شب امتحان برای‌شان حاصل بهتری دارد. البته من با علم به غلط بودن این عادت آن را انجام می‌دهم. چون در این روش مطالب در حافظۀ کوتاه مدت ذخیره می‌شوند و شاید حداکثر در امتحان فردا پاسخگو باشند. بنابراین اگر می‌خواهیم مطلب مهمی را برای همیشه یاد بگیریم، بهتر است آن را در فواصل زمانی منظم مرور کنیم. پس از چندین بار مرور، آن مطلب در حافظۀ طولانی مدت ذخیره می‌شود.

پس محدودیت همیشه بد نیست و گاهی می‌توانیم با ایجاد محدودیت برای خودمان، خلاقیت‌مان را افزایش بدهیم و کارهای‌مان بهینه‌تر انجام بدهیم.

کار را که کرد؟

این بخش دربارۀ ویرایش و بازنویسی است.

نخستین دست‌نوشتۀ هیچ نویسنده‌ای بدون نقص نبوده است.

در ابتدای کار نباید خود را درگیر زیباسازی نخستین پاراگراف‌ها کنم، یا دقت و توجه خود را صرف آن کنم که این چیزی که می‌نویسم فصل اول باشد یا فصل دوم. نباید خود را سانسور کرد. نباید ایده‌ها را در نطفه خفه کرد.

هیچ‌گاه نوشتۀ خودتان را به صورت چیزی تخت بر روی کاغذ نبینید. بلکه همچون تئاتر (یا فیلم) آن را در ذهن خود مجسم کنید. صحنه ماجرا را به صورت سه بعدی ببینید. از زوایای مختلف آن را نگاه کنید. حتی بوها و صداها را تصور کنید.

شرح اضافی گواه بر این است که نویسنده بر موضوع مسلط نیست و تا بدین وسیله بر آن سرپوش گذارد.

ارتقای نوشتن بدون نوشتن یک کلمه

خواندن

خواندن آثار در سبک‌های مختلف یکی از بهترین کارهایی است که خلاقیت را تقویت می‌کند. همه‌ می‌دانیم که نوشتن و خواندن هرگز از هم جدا نیستند.

اگر میخواهید یک نویسنده باشید، باید انجام دو چیز را اولویت قرار دهید: زیاد خواندن و زیاد نوشتن.

استفن کینگ

قدم زدن

وقتی در حین کار به بن‌بست می‌خورید، برای قدم زدن بیرون بروید. بهترین طرح‌ها در مواقعی به سراغم می‌آیند که مشغول پیاده‌وری، حمام کردن یا رانندگی بوده‌ام. البته توصیه می‌شود با خود موبایل نبرید، اما حتما یک دفترچۀ یادداشت برای ثبت ایده‌ها و تداعی‌ها همیشه به همراه داشته باشید.

طراحی

طراحی باعث می‌شود که با استفاده از بخش دیگر مغز خود، دنیا را به گونه‌ای دیگر ببینید.

هیچ کاری نکنید

البته هیچ کاری نکردن به معنای رها کردن کار نیست. مقصود آن است که زنگ تفریحی به روند نوشتن خود بدهید تا باتری‌های درون شما شارژ شوند و باانرژی به کار خود بازگردید.

به نظر من هم رها کردن ذهن از کار و موضوع موردنظر برای مدتی کوتاه باعث می‌شود، باانرژی و احتمالا با ایده‌های تازه کار را ادامه بدهیم.

به قول شاهین کلانتری، توی اون زمانی که از نوشته دور می‌شید، ذهن‌تون به صورت ناخودآگاه، اون موضوع رو در نظر داره و به دنبال چیزهای مرتبط باهاش می‌گرده. بنابراین ممکنه ایده‌های جدید و احتمالا بهتری پیدا کنید.

به علاوه، برای نوشته‌های جدی و مهم باید کمی صبر کرد. باید کنار بگذاریم‌شان تا سرد شوند و بتوانیم با نگاهی جدید ببینیم‌شان.

آموختن نوشتن از نوشته‌های دیگران

در این بخش یک تمرین خوب توصیه شده که خود من آن را امتحان کرده‌ام. البته من ترجیح دادم این تمرین را به زبان خودم و با کلمات خودم بنویسم.

می‌توانیم، انتها یا حتی تمام یک داستان را تغییر دهیم. مثلا شاید من دلم بخواهد داستان «بی‌نوایان» را به گونه‌‌ای پیش ببرم که وقتی هویت ژان والژان معلوم می‌شود، از طرف دادگاه عفو شود و از همانجا برای او و کوزت زندگی دیگری خلق می‌کردم. یا می‌توانیم داستانی بنویسیم که از زاویۀ بازرس ژاور روایت شود.

__________________________________________________________________

من به این کتاب نمرۀ ۵ از ۱۰ می‌دهم. چون نام کتاب ۱۷ روش از ۱۷ نویسنده … بود. اما بیشتر فصل‌ها در واقع روش یا تکنیک خاصی برای تمرین نوشتن نداده بودند. می‌توان کل محتوای مفید و باارزش این کتاب را در حدود ۲۰۰۰ کلمه خلاصه کرد. به‌طور کلی کتابی نبود که از خواندنش پشیمان شوم، اما انتظارات بیشتری داشتم.