توی این پست، بابِ تحصیلات باز شد. بنابراین امروز تصمیم گرفتم از انتخاب رشته بنویسم.
اول از همه پیشنهاد میکنم این مطالب از محمدرضا شعبانعلی عزیز خونده بشه (خوندن دیدگاهها هم خالی از لطف نیست).
نامه سرگشاده به پدران و مادران…
ادامه تحصیل و استراتژی تصمیم گیری درباره کارشناسی ارشد
دکترا نمیخوانم: ساعت رولکس برای شکم گرسنه
البته دو مورد آخر شاید بیشتر به درد عزیزانی بخورن که برنامه دارن ادامۀ تحصیل دانشگاهی بدن. اما برای داشتن یک دید و افق فکری بهتر توصیه میکنم هرچهار نوشته، همراه با کامنتها خونده بشن. من ادعا ندارم که خیلی باتجربه و عاقل هستم، یا خیلی تصمیمات درستی میگیرم. چون خودم خوندن تجربیات دیگران و بررسی انتخابهاشون جالبه و البته مایۀ عبرت؛ گفتم چیزی که میتونم رو بنویسم.
من الآن دارم در پایۀ یازدهم، در رشتۀ شبکه و نرم افزارِ فنی و حرفهای تحصیل میکنم. مطمئن نیستم که قراره دانشگاه برم یا نه. به هرحال اگر برم، سه تا دانشگاه خوب هست، شمسی پور، انقلاب اسلامی و دانشگاه کرج. از لحاظ مسافتی، دانشگاه انقلاب اسلامی (در میدان معلم) برای من بهترین گزینهست. اما رتبۀ یک از نظر علمی و … دانشگاه شمسی پور هست. البته برای دخترخانمها مثل اینکه دانشگاهی به نام شریعتی هست که برتره.
خلاصه بخوام بگم اینه: من از بچگی با کامپیوتر سر و کار داشتم اما حرفهایترین کارهام، نصب بازی و کمی کار با ورد بود. این اصلا مزیت خفن یا جالبی نیست.
بزرگترین و مهمترین دلایل من برای ورود به شاخۀ فنی حرفهای در رشتۀ شبکه و نرم افزار چه چیزهایی بود؟
- از اواخر پایه نهم با برنامه نویسی آشنا شدم. و حتی کمی هم HTML کار کردم. (بله میدونم که زبان برنامه نویسی نیست.)
- برادرم هم در دانشگاه نرم افزار میخوند، البته اون از ریاضی رفته بود.
- میدونستم که برنامه نویسی جزء مشاغل خوب از نظر درآمدی، کلاس کاری و آینده شغلی هست. البته اگر علاقه و پشتکار داشته باشید. (من مقداری از هردو رو نداشتم/ندارم)
- با اینکه معدل سال نهمام بالا بود (۱۹٫۴۳) اما با شناختی که از خودم داشتم حس کردم توی رشته ریاضی ممکنه، یک جایی بِبُرم.
مورد آخری که گفتم میدونید نکتهاش چیه؟ محمدرضا شعبانعلی یک جایی چیزی نوشته بود، با همچین مضمونی:
«حکومت در جهنم رو به خدمتگذاری در بهشت ترجیح میدم.»
یا به بیان من:
«ترجیح میدم کدخدای ده باشم تا یه شهروند ساده.»
حالا من هم احتمالا توی رشتۀ ریاضی، خیلی زور میزدم، دانشگاه دولتی سمنان، کاشان یا همچین جایی قبول میشدم. شانسی نداشتم برم اون دانشگاههای برتر، مثل شریف و تهران. اما تا حد زیادی مطمئنم رفتن به شمسی پور یا انقلاب اسلامی برای من خیلی سخت نخواهد بود.
اعتراف میکنم، اگر زمان انتخاب رشته دانستهها و اطلاعات امروز رو داشتم، احتمالا میرفتم ریاضی یا انسانی. البته برای انسانی هم باید یک دبیرستان خوب پیدا میکردم. چون بعضی از دوستان من که هیچ رشتهای نیاورده بودن، یا رفتن انسانی یا حسابداری (کار و دانش).
ولی یک چیز مهمی هست، همیشه میگن، برای بررسی و قضاوت تصمیماتی که گرفتید، به شرایط اون زمان هم نگاه کنید. من فکر میکنم نسبت به دانستههای اون زمان، بهترین تصمیم رو گرفتم.
توی این نوشته تقریبا از مزایا و معایب هنرستان گفتم.
اما یک چیز مهمی که میخوام به همۀ عزیزان بگم اینه که همۀ زندگی موفقیت مالی نیست. تنها مسیر ثروت درس و تحصیلات و کنکور نیست.
انقدر برای کارآفرینی و راه اندازی کسب و کار راه هست که نگو و نپرس. باید چشم و گوشمون رو باز کنیم و به نمونههای موفق و متفاوت توجه کنیم. شاید در ذهن ما هم جرقهای خورد.
چند پیشنهاد خیلی خوب دارم.
اول اینکه برنامههای مرتبط با محتوای کارآفرینی صدا و سیما رو تماشا کنید.
- حرف حساب – شبکه یک – شنبه تا چهارشنبه ساعت ۱۶
- وقت کار – ایران کالا – روزهای زوج ساعت ۲۲
زندگی کارآفرینهای موفق و خارجی رو بخونید. من خودم از مطالعۀ کتاب «کفش باز» که سرگذشت فیل نایت بنیانگذار برند «نایکی» بود، خیلی لذت بردم. این کتاب به طور مستقیم درسی نداشت، اما همونطور که گفتم مطالعۀ تجربیات دیگران خیلی مفیده. شاید یکجا به مشکلی خوردیم و عینا قبلا اون مشکل رو در زندگینامۀ فیل نایت، خونده بودیم، با خودمون میگیم، عه پس ممکنه برای من هم این راه حل جواب بده.
اصلا توی دنیای امروز که اینترنت هست، دیگه دانشگاه فرمالیتهست. میخوای برنامهنویسی یاد بگیری؟ انگلیسی یاد بگیر و از کلی منابع دست اول و حرفهای و تقریبا رایگان انگلیسی استفاده کن.
میخوای عکاسی یاد بگیری؟ توی یوتیوب دنبال ویدئوهای مرتبط بگرد.
مدرک دانشگاهی فقط چند مزیت داره:
- (متاسفانه) در جامعۀ ما مدرک دانشگاهی مثل لباس زیر میمونه، همه میپوشنش و مزیت خفنی به حساب نمیاد اما نپوشیدنش عجیب و بعضا ناهنجار هست.
- به عنوان یک محیط اجتماعی، تعاملات انسانی یاد گرفته میشه. البته این رو بعدا در اجتماع هم به نظر من میشه یاد گرفت.
- به هرحال آدم توی جو اون رشته قرار میگیره و شاید بتونه شبکه سازی خوبی انجام بده. حالا ممکنه دوستی شکل بگیره یا حتی استارت آپ.
- (برای پسرها) با مدرک بالاتر، توی سربازی درجۀ بالاتری میدن و کمتر سخت میگیرن.
- توی ادارات دولتی و بخش خصوصی مدارک بالاتر، حقوق و مزایای بیشتری دارن. البته بخش دولتی که بهتره بهش فکر نکنیم. بخش خصوصی هم به شرطی بهت کار میدن که اول مهارت داشته باشی، در کنارش مدرک هم مزیت به حساب میاد. به عبارتی تو مذاکره دست بازتری (و با عرض معذرت زبون درازتری) داری.
و البته مدرک دانشگاهی معایبی هم داره.
- (با عرض معذرت) الآن دیگه به هربوتهای سنگ بندازی، چهارتا لیسانسه و فوق لیسانسه میپرن بیرون. پس مزیت خاصی نیست و به قولی (بازم معذرت میخوام اما حقیقت تلخه) هر ننه قمری دارتش.
- دانشگاه هم مثل مدرسه (مخصوصا هنرستان) محلیه که همه چیز رو سطحی یاد میده. حالا یکی توی همون چیزای ساده هم میمونه، یکی میره کلی جلوتر و تخصصیتر مطالب درسی مطالعه میکنه. پس به خود دانشجو ربط داره.
- چند سال وقت و پول باید هزینه بشه تا مدرک بگیریم. حالا باید ببینیم نسبت به شرایط من برام بهتره که این هزینه رو بدم یا نه.
- اتفاقا هرچی تحصیل کردهتر بشی کار پیدا کردن سختتر میشه. «من ۴ سال مکانیک نخوندم، که بیام وردست یکی که سیکل هم نداره وایسم.» به بیان دیگه، انتظارت میره بالا و تن به هرکاری نمیدی. (خود من که همیشه یه علاقه ای به کار کردن توی فست فودی یا کافی شاپ داشتم میترسم انقد دیر اقدام کنم که غرور اجازه نده برم سراغ چنین کارهایی)
البته یک چیز رو من تضمین میکنم و سند زنده هم دارم. کسی که هم توی دانشگاه خوب درس بخونه و هم بره کار کنه (کار مرتبط)، قطعا موفق میشه. نمونهاش محمدرضا شعبانعلی عزیز، ایشون با رتبۀ یک وارد شریف شدن، توی دانشگاه مکانیک خوندن، با معدل خوب هم خارج شدن. البته همزمان، توی تعمیرات قطار هم شاگری میکردن. تجربه و مهارت یک پله از دانش (تئوری) بالاتر هستن.
حالا ایشون با اون لیسانس و اون سابقه کار و تجربه، تخصص بیشتری در تعمیر لوکوموتیو دارن، یا کسی که دکترای مکانیک داره، اما تا حالا دست به آچار نزده؟
البته بگم، دوستان و همکلاسیهای محمدرضای عزیز، دستان و لباسهای روغنی ایشون رو مسخره میکردن. بله موفقیت هزینه داره.
بخشی از این چیزهایی که گفتم رو فقط خوندم و شنیدم، زندگی خودم نیست که تجربه کرده باشم، اما امیدوارم در تصمیمگیری به کارتون بیاد.