تو یا یک قهرمان می‌میری یا اونقدر زنده می‌مونی که ببینی خودت شدی آدم بده.

سینمایی شوالیۀ تاریکی

آقای ایکس در موقعیتی قرار داره که می‌تونه کاری که به نفع خودش و به ضرر تعداد زیادی انسان بی‌گناهه انجام بده. مثلا آقای ایکس، رئیس بانک هلال اسود هست و می‌تونه کل سرمایۀ سپرده گذارانش رو برداره و بره. یا در مقیاس کوچک‌تر و بی‌دردسرتر می‌تونه به خودش و اطرافیانش وام‎های بدون ضامن و بدون بهره و ویژه بده. خوشبختانه آقای ایکس آدم خوبیه. یکی از اطرافیانش مثلا برادرزنش میاد پیشش و می‌گه که این وام ما رو ردیف کن قبول نمی‌کنه. باز فرداش خواهرش می‌گه: تو که می‌دونی اصغر (شوهرش) برای این کسب و کار جدیدش به سرمایه نیاز داره، یه کمکی به ما بکن. ایکس: خب چرا باید از پول مردم باشه؟ اصلا فکر کنید من این پست و مقام رو ندارم. چیکار می‌کردید؟ همون کار رو بکنید.

خلاصه مدام اعضای خانواده و اطرافیانش برای تسهیلات با شرایط خاص میان پیشش. حتی گاهی از اهرم فشارِ احساسات استفاده می‌کنن. بالاخره یا آقای ایکس باید یه جا وا بده و درخواست‎های کثیف رو قبول کنه یا کلا از مقامش استعفا بده و خودش رو خلاص کنه.

پس یا آقای ایکس به عنوان یک مدیر پاکدست استعفا می‌ده یا اونقدر ادامه می‌ده که گند کاراش در بیاد و بندازنش بیرون.