کم آوردن وقت دلایل زیادی می‌تونه داشته باشه.

  1. برای خودم کارها یا اهداف زیادی/بزرگی چیدم.
  2. در نه گفتن مشکل دارم.
  3. مدیریت زمان بلد نیستم.
  4. اولویت بندی و تصمیم گیری بلد نیستم.
  5. تنبلم و اهمال کارم.
  6. بر اعمال خودم کنترل ندارم. (جای نوشتن پست وبلاگ، چرخی در تلگرام می‌زند)
  7. کارها رو باهم انجام می‌دم. حین مطالعه دروس، گوشی دستمه و حین استراحت دارم از روی نوت، فرمول حفظ می‌کنم. نه زمان کار کردنم مفید و خالصه و نه زمان استراحتم باکیفیت و سالمه.

اهداف و رویاهای غیرواقعی

خب، ما باید به توانایی‌های خودمون نگاه کنیم، به پتانسیل‌های دنیای واقعی و احتمالات توجه کنیم و بعد هدف گذاری کنیم. منِ نوعی با هرشغلی (از نوع آبرومندش) بیست و چهارساعته هم کار کنم، یک ساله میلیاردر نمی‌شم. اما می‌تونم تا یک سال دیگه با چندتا حرکت و تلاش بیشتر، خودم رو به نقطۀ معقولی بالاتر از نقطۀ فعلی بکشونم.

من الان نوشتن بلد نیستم. کل چیزهایی که من نوشتم، مشق‌های مربوط به مدرسه بوده، بعد انتظار دارم اولین ارتکابات من روی کاغذ (یا اینترنت) با کلی تقدیر و تشویق همراه بشه و دنیا رو به لرزه در بیاره. معلومه اینطوری نمی‌شه. اما اگر من در طول یک ماه آینده روزی ایکس کلمه آزادنویسی کنم، مطمئنا نوشته‌های یک ماه بعدم خیلی بهتر از نوشته‌های فعلی‌م می‌شن.

ناتوانی در نه گفتن

«نوید می‌تونی با من بیای بریم گوشی بخریم؟»

«آره داداش بریم.»

نوید داستان ما، با دوستش تا آن سر شهر می‌رود تا با دوستش، برای دوستش موبایل بخرند. نوید نه اطلاعات خاصی دارد و نه علاقه خاصی (و نه حتی ارتباط خاصی) ولی می‌رود.

ما باید سعی کنیم تاجای ممکن به کارهایی که بهمون ارتباطی ندارن، برامون فایده ندارن و برامون دردسر یا مسئولیت بی‌مورد دارن؛ نه بگیم.

این کار می‌تونه درخواست بخشی از وجودمون برای چرخ زدن توی سایت‌های خبری باشه یا درخواست بی‌مورد همکار یا همکلاسی برای انجام فلان کار فنی (که با یک سرچ ساده قابل حله).

ضعف در مدیریت زمان

اگر از من بپرسن که خوب برنامه روزانه‌ات چیه، سرم رو می‌خارونم و میگم:

«خواب، مدرسه (دانشگاه یا کار)، استراحت، امور مربوط به مدرسه (دانشگاه یا کار)، چرخ زدن توی تلگرام و اینستاگرام و توییتر.»

من نمی‌دونم که اهمال کارم. من متوجه نمی‌شم که زمانم همینجوری عین شن که از لای انگشتان می‌ریزه، از دستان من خارج می‌شه. من نمی‌دونم مهارت برنامه ریزی چیه.

پس باید، مدیریت زمان و نظم و برنامه ریزی رو یاد بگیریم.

پیشنهاد: دورۀ رایگان مدیریت زمان متمم

نداشتن مهارت تصمیم گیری و اولویت بندی

نمی‌دونم الآن بین خریدن داروی مادرم، مطالعه برای پرسش کلاسی فردا، قرار با دوستم برای بیرون رفتن و خوابیدن کدوم مهم‌تره.

پس باید یاد بگیریم که هرکاری یا مهمه یا مهم نیست. یا فوریه یا فوری نیست.

پیشنهاد:

اهمال کاری و تنبلی

اصلا خوراکم از زیر کار در رفتنه. نه فقط کارهایی که بهم محول می‌شه‌ها، هرکار مفید یا یکم پرزحمتی رو می‌پیچونم. چرا؟ تا اینستاگرام هست، تا PS4 هست، تا بیرون رفتن با اصغر و ممد (و احتمالا سیگار هست)؛ دیوونه‌ام بشینم مشق ریاضی رو انجام بدم یا برای امتحانات نوبت اول پیش‌خوانی کنم؟

باید سعی کنیم بهانه‌های اهمال کاری رو از خودمون بگیریم.

پیشنهاد:

نداشتن اراده

تقریبا با مورد دو و پنج یکیه. نیازی به توضیح بیشتر نیست.

نبود مرز بین کار و تفریح

می‌خوام کار کنم، وسط انجام پروژه توی اکسس مدام نگاهم به اعلان‌های جیمیله. حالا موقع خوردن نهار (با خوشحالی و رضایت از افزایش بازدهی) غذامو میارم روی میزکارم می‌خورم. یه قاشق قرمه سبزی، یه رکورد توی فیلد پروژه اضافه می‌کنم. یه قلپ آب، فایل رو ذخیره می‌کنم و برای همکارم می فرستم.

نه کار رو درست انجام می‌دم و نه از غذام لذت کافی می‌برم.

پیشنهاد:

(فردا لینک‌های مرتبط و مفید رو می‌گذارم)