یکی از چیزهایی که به شدت می‌تونه ما رو با افکار و شخصیت آدم‌ها آشنا کنه، توجه به آیتم‌های غیرضروری‌‌ای هست که اون شخص براشون پول خرج می‌کنه.

مثلا من (تقریبا هرماه)، برای کتاب، سینما رفتن، غذای خوب، لوازم تحریر و پوشیدنی‌های جانبی (دستکش، کلاه و …) و … معمولا راحت هزینه می‌کنم. گلس گوشیم دو سه تا شکستگی داره و قابش هم خیلی تعریفی نداره اما اینا برای من اهمیتی ندارن.

از طرفی کسانی رو می‌شناسم که گوشی‌شون از من خوش لباس‌تره (قاب و گلس). اما اگر بخوان کتاب بخرن، فارغ از عنوان و محتوا، به قیمتش توجه دارن و تا مجبور نشن کتاب نمی‌خرن.

یا اگر از یک سیگاری پرسیده بشه، پول‌هات رو صرف چی‌ می‌کنی؟ احتمالا یکی از اقلامی که نام می‌بره سیگاره. اگر از برخی خانم‌ها و دختر‌ها بپرسیم، توی جواب‌شون قطعا لوازم آرایشی و لباس پیدا می‌شه.

البته نمی‌خوام بگم من دغدغه‌هام خیلی والاست و فلان. اتفاقا خود من هم گاهی برای چیزهای خیلی مسخره و بعضا غیرضروری (مثلا روان‌نویس‌) هزینه می‌کنم. حتی شاید میل من به کتاب خریدن از همون جایی نشأت بگیره که میل به خرید سیگار، لباس (اضافه) و … میان.

به هرحال خواستم بگم به نظرم (که اصلا پشتوانه‌ نداره) «با شناسایی چیزهای غیرضروری‌ای که یک شخص (با اشتیاق) برایشان پول خرج می‌کند، می‌توان شناخت بهتری از آن شخص به دست آورد.»
وگرنه محمد، دانشجوی بیست و پنج ساله از تهران و بیل گیتس و یک بی‌خانمان احتمالا هرسه شکم‌مون رو پر می‌کنیم (حالا متاسفانه به لطف اختلاف طبقاتی ممکنه بی‌خانمان بنده خدا حتی نون خشک هم پیدا نکنه)، حالا با کیفیت‌های مختلف.

بیل گیتس و محمد قطعا خرید‌های غیرضروری متفاوتی دارن. بیل گیتس که کل پولش اضافه‌ست ممکنه برای ولخرجی یه ماشین کلکسیونی بخره ولی ممکنه اوج ولخرجی برای محمد این باشه یک بار به جای فلافل پیتزا بخوره یا به جای اتوبوس با اسنپ بره.

ممکنه محمد گاهی هم پول مازادش رو صرف خرید کتاب مورد علاقه‌اش یا یک فونت خیلی قشنگ بکنه.