مقدمه
من خودم وقتی میخوام کتابی رو بخرم، از چند منظر بررسیاش میکنم. در وهلۀ اول باید مطمئن بشیم که محتوای کتاب اون چیزی که فکر میکنیم و دلمون میخواد باشه هست یا نه. بعدش هم باید ببینیم با سبک ترجمهاش، وزن و سایزش، فونت و فرمت متن راحت هستیم یا نه.
قطعا محتوا خیلی مهمتره و اگر از یک کتابی یک نسخه در بازار هست و محتواش رو لازم داریم، راهی به جز خریدنش نداریم حتی اگر در قطع جیبی و در ۸۰۰ صفحه چاپ شده باشه. اما به لطف عدم رعایت کپی رایت در ایران معمولا از هرکتابی چند نسخه توسط ناشران مختلف توزیع میشه. پس وقتی میتونیم از اون نسخهای استفاده کنیم که ترجمۀ روان داره یا در دست گرفتنش برای مدت طولانی آزاردهنده نیست چرا این کار رو نکنیم؟
توجه کردن به اطلاعات روی جلد کتاب
معمولا روی جلد اطلاعاتی مثل عنوان کتاب، نام نویسنده و مترجم، نام ناشر، نوبت چاپ، افتخارات کتاب و نویسنده (مثلا: اثری دیگر از آقای دنیل کانمن برنده جایزه نوبل اقتصاد) و غیره درج شده.
عنوان کتاب و نام نویسنده
ما معمولا اول از همه به عنوان کتاب، طراحی جلد و ظاهر کتاب و نام نویسنده توجه میکنیم. پس تا حد زیادی همون نگاه اول باعث میشه خیلی حس خوبی به خریدن اون کتاب پیدا کنید یا برعکس. خدا رو شکر الان معمولا طرحهای روی جلد جذاب هستن.
احتمال اینکه از کتاب جدید نویسندهای نام آشنا که کارهای قبلیاش رو پسندید خوشتون بیاد زیادتره. پس ما سعی میکنیم خیلی ناگهانی نریم سراغ نویسندههای گمنام. هرچند شاید کتابی کاملا نادیدهگرفته شده به مذاق شما خوش بیاد. پس خوبه که با در نظر گرفتن توصیههای پزشکی و با احتیاط فراوان نویسندههایی که نمیشناسید رو هم محک بزنید.
پشت جلد یکم متفاوته. متداولترین حالت ارائۀ خلاصهای از کتاب برای معرفی ایدۀ کلی هستش. گاهی هم تعریف و تمجیدهای نشریههای معتبر، نویسندههای معروف و دیگر افراد صاحب نظر برای بالا بردن منزلت کتاب در پشت جلد نوشته میشه.
بدترین اتفاق ممکن اینه که پشت جلد خالی بمونه. که البته بعضی ناشران عزیز به حکمتی واقفن که من درکش نمیکنم و پشت جلد رو سفید باقی میذارن. 😊
میزان فروش
شاید در نگاه اول اینکه نوبت چاپ این کتاب اول باشه یا هفدهم مهم نباشه. اما اگر اول باشه یعنی احتمالا با یک کتاب داغ و دست اول روبهرو هستید (مگر اینکه برای مدت طولانی توی کتابفروشی مونده باشه). و اگر نوبت چاپ عدد بالایی باشه، مثلا بیش از ده نوبت یعنی کتاب پرفروش بوده و مخاطبین زیادی داره. البته هرپرفروشی الزاما مفید یا حتی خوب نیست.
کتاب بیشعوری در ایران فروش بالایی داره اما بهترین گزینه ممکن نیست. اگر از یک آدم خیلی دانا بپرسید میتونه کلی کتاب مفیدتر بهمون معرفی کنه که اگر بیشتر ما خونده بودیم، جامعۀ سالمتری میداشتیم.
کتاب هنر ظریف شفاف اندیشیدن آخرین باری که من دقت کردم به چاپ ۲۷ام رسیده بود. در ایران این آمار خیلی خوبه. درباره اینکه کتاب چقدر کتاب خوب و باارزشی هست یا نیست نمیتونم نظر بدم اما حس میکنم بخشی از دلیل پرفروشی کتاب به ناشر معتبر (چشمه) و مترجم معروف (عادل فردوسیپور) ربط داره. یه نکتهای برای من خیلی تعجب برانگیزه. چرا یک کتاب حدودا ۴۰۰ صفحهای سه تا مترجم داره؟
خلاصه حواسمون باشه صرفا به خاطر پرفروش بودن و زبونزد بودن سراغ هرکتابی نریم. اما گاهی کتابهای خوبی هم پرفروش میشن. مثلا کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغهها به نظر من واقعا ارزش چندبار خوندن رو داره. هرچند به بهترین کتابها هم انتقاداتی وارده اما به هرحال نظر من اینه که کتاب خوبی بود.
ناشر
شناخت ناشران خوب هم خیلی مهمه. مثلا من به شدت از کیفیت چاپ و ترجمه نشر میلکان راضیام. امیدوارم همیشه انقدر پرفکت باشن. انتشارات چشمه، قدیانی، افق، سورۀ مهر و نشر نو برای من امتحانشون رو پس دادن. ناشرانی که نام بردم تقریبا همیشه کتابهای خیلی باکیفیتی منتشر کردن برای همین فقط اینها رو نام بردم.
راستش رابطۀ من با نشر افق و قدیانی برمیگرده به کتابهای کودکان و فانتزی که تا چندسال پیش دنبال میکردم. این دو ناشر در این بخش قویترینها هستن و تقریبا هرسال بزرگترین غرفههای نمایشگاه رو هم در اختیار دارن. نشر افق رمانهای کلاسیک رو در فرمتهای مختلفی با ترجمۀ حرفهای منتشر کرده.
این نوشته در حال تکامل است. 🙂