اندک اندک سالگرد راه اندازی وبلاگ نوید و صد البته موعد تمدید سرویس هاست و دامنه سر می‌رسد.

خوشبختانه دامنه آی‌آر در کنار بدی‌هایش (یکی‌شان این که تا رنگ جوراب آدم را هم در سطح وب پخش می‌کند) یک حسن بزرگ دارد. قیمت نازل آن. فکر می‌کنم تابستان ۱۳۹۹ تمدید یک سالۀ دامنه ۶-۷ تومان بود و پنج ساله ۱۵ تومان. با دادن پول دو سال و نیم دامنه را برای ۵ سال تمدید کردم.

هزینۀ اصلی اینجا تا به امروز، در واقع هاست بوده. یک سال اول از یک هاست اشتراکی لینوکس آلمان استفاده کردم اما پارسال به دلیل هزینۀ زیاده‌ازحد و نامتقارن با فایدۀ آن، به هاست اشتراکی لینوکس ایران مهاجرت کردم. به نظر می‌آید انتخاب بدی هم نبوده.

پس در ابتدا جمعا ۸۰ تومان برای هاست و دامنه، و ۴۰ برای قالب وبلاگ هزینه کردم. یعنی در نهایت ۱۲۰ تومان. و در آن یک سال ۱۵۲ پست گذاشتم. با یک تقسیم می‌فهمیم که تقریبا هر پست وبلاگ برای من ۱٫۲ تومان هزینه داشته.

در سال دوم هزینۀ دامنه شد ۳ تومان به علاوه حدود ۱۰۰ تومانِ هاست جدید و البته هزینۀ ثابتی که برای قالب دادم (مثل هزینۀ مکان برای یک کارخانه یا مغازه که همیشه ثابت است). پس این بار حدود ۱۴۰ تومان هزینه کردم اما فقط ۳۲ پست منتشر کردم و با توجه به میانگین قرار است در دو ماه آتی شش پست منتشر کنم. یعنی هر پست ۳٫۶ تومان هزینه خواهد داشت.

برای فهمیدن هزینۀ هربار استفاده از یک کالا به این صورت عمل می‌کنیم:

قیمت نهایی بر دفعات استفاده از وسیله با توجه به طول عمرش تقسیم می‌شود. (مثلا یک خودرو ۱۰ سال طول عمر مفید دارد و ممکن است شما از آن هفته‌ای ۵ بار استفاده کنید پس می‌شود، سالی ۲۶۰ بار در ۱۰ سال)

جدای از بحث افت خلاقیت و خاموش شدن موتور نویسندگی، کمتر نوشتن برای یک وبلاگ نویس آسیب مادی هم دارد. هر چه بیشتر بنویسیم هزینه‌ها سرشکن می‌شوند. مثلا اگر من ۲۸۰ پست نوشته بودم هزینۀ هر پست برای من ۵۰۰ تومان (این پانصد تومان خرده است و آن رقم‌های قبلی درشت‌تر بودند) می‌شد.

سوال این است که آیا این پست‌های من برای من ۴ تومان (گرد شدۀ ۳٫۶) ارزش دارند؟ من می‌گویم بله. اما ایکاش بیشتر می‌نوشتم حتی اگر به فرض محال از نظر اقتصادی ضرر هم می‌کردم.

محاسبۀ هزینۀ هربار استفاده از یک خدمت یا کالای مصرفی

این روش را برای بسیاری از هزینه‌ها یا خریدها هم می‌توان پیاده کرد. البته شاید بتوان هزینه‌هایی مثل وبلاگ نویسی و کتاب خواندن را سرمایه گذاری نامید. شاید بهتر باشد به خرج‌های بی‌بازگشت مثل لباس و خوراکی بگوییم هزینه. و به خرج‌های بازگشت‌پذیر (هرچند طولانی مدت و تقریبا نامرئی) بگوییم سرمایه‌ گذاری.

مثلا من برای شلوار جین ممکن است حاضر نشوم بیش از ۲۰۰ تومان هزینه کنم. چون چند شلوار مختلف برای جاهای مختلف می‌پوشم. شاید ماهی سه بار شلوار جین بپوشم. اما برای عینک تا یک میلیون تومان هم می‌توانم هزینه کنم، زیرا تقریبا تمام زمان بیداری آن را می‌پوشم و استفاده می‌کنم.

زمان خرید چیزهای مصرفی مثل لباس ببینید که آیا چیزی که یک میلیون تومان ارزش دارد و عمر مفیدش سه سال است (مثلا یک کتانی ورزشی) و آن را ماهی دو بار برای مهمانی یا تنیس می‌پوشید (جمعا سالی ۲۴ دفعه)، ارزشش را دارد؟ هربار پوشیدن این کتانی معادل هربار پوشیدن این کتانی حدود ۱۳ تومان خرج دارد.

فارغ از تعداد ساعات، عینکی که من برای دو یا سه سال (میانگین: دو سال و نیم) هر روز می‌پوشم اگر یک میلیون تومان قیمت داشته باشد، هزینۀ هربار استفاده‌اش حدود یک تومان (یا ۱۰۰۰ تومان) می‌شود.

ما هرگز نمی‌توانیم بازگشت سرمایه یا فواید یک کتاب، یک دورۀ آموزشی، وبلاگ شخصی، رابطۀ عاطفی و غیره را اندازه گیری کنیم. بنابراین این نوع محاسبات هنگام خرید و مصرف کالاهای مصرفی بهتر است.

کسی که برنامه نویس کامپیوتر است قاعدتا باید حاضر باشد نسبت به یک فرد عادی برای اجزای کامپیوتر و متعلقاتش (از جمله صندلی و میز کامپیوتر) هزینۀ بیشتری بکند. زیرا بخش قابل توجهی از زمانش هنگام استفاده از این وسایل صرف می‌شود. همین شخص ممکن است نیازی به خرید عینک دودی نداشته باشد چون هفته‌ای یک بار از خانه خارج می‌شود. شاید عاقلانه‌تر باشد از هزینه‌های ناهم‌خوان با سبک‌ زندگی‌اش کم کند تا بتواند روی بخش‌های بهتری سرمایه‌گذاری کند. مثلا یک صندلی گیمینگ کاملا ارگونومیک و راحت بگیرد.

به طور کلی خلاصۀ حرف من این است که هزینه‌ها یا سرمایه‌گذاری‌ها را در بخش‌ها یا کالاهایی انجام دهید که بیشترین بازدهی و هم‌خوانی را با سبک زندگی‌تان دارند. کتاب‌خانۀ بزرگ به دردتان نمی‌خورد اگر سالی یک بار کتاب می‌خوانید. تلویزیون بزرگ هم به دردتان نمی‌خورد اگر همیشه روی لپ تاپ فیلم دانلود و تماشا می‌کنید.

خیلی از این هزینه‌ها برای ما به شکل پیش‌فرض درآمده‌اند و ما فکر می‌کنیم حتما همه باید همه چیزشان شبیه هم باشد. این خواستۀ بازاریابان (به معنای کلی و نه محدود به ویزیتورها) و تولیدکنندگان است که ما همه چیز را بخریم. حتی اگر نیاز چندانی بهشان نداشته باشیم.

پس برای کمتر و بهینه‌تر خرج دو پیشنهاد دارم:

  • سعی کنید هر خرید بیشترین همخوانی و سازش را سبک زندگی‌تان داشته باشد
  • هنگام خرید کالاهای مصرفی، ارزش هربار استفادۀ آن‌ها را فرمولی که بالاتر معرفی کردم محاسبه کنید تا دید واقع‌گرایانه‌تری به خریدتان داشته باشید