عنوان اصلی: The Decline and Fall of the Roman Empire

نویسنده: دان ناردو (Don Nardo)

سال انتشار نسخۀ اصلی: ۱۹۹۸

مترجم: منوچهر پزشک

ناشر در ایران: نشر ققنوس

نوبت چاپ: ششم – ۱۳۹۹

قیمت: ۲۵ هزار تومان

مشخصات ظاهری: جلد سخت – کاغذ تحریر – ۲۵ در ۱۷٫۵ سانتی‌متر

کیفیت چاپ و کاغذ: خوب

کیفیت ترجمه و ویراستاری: خیلی خوب

معرفی

این کتاب ابتدا به صورت مختصر به پیشینۀ روم و دوران ماقبل امپراتوری روم – دوران جمهوری روم و پادشاهی‌های قدیم – می‌پردازد. سپس از آغاز تا پایان امپراتوری روم را شرح می‌دهد. خوبی این کتاب این است که دربارۀ تمام ابعاد امپراتوری روم یا بهتر بگویم، تمدن روم – زندگی مردم، سیاست، اقتصاد، دین و غیره – صحبت می‌کند.

امپراتوری روم رسما از تاجگذاری اوکتاویانوس – پسرخواندۀ ژولیوس سزار – در سال ۲۷ پیش از میلاد آغاز شد. او نام خود را آوگوستوس گذاشت و همواره از او به عنوان نخستین امپراتور یاد می‌کنند. خود آوگوستوس ترجیح می‌داد «شهروند اول» خوانده شود.

اما برای زمان پایان امپراتوری روم توافق جمعی حداکثری وجود ندارد. برخی مورخان آن را در سال ۴۷۶ میلادی می‌دانند و برخی آن را در سال ۱۴۵۳ میلادی.

این تفاوت هزارساله حاصل چیست؟ در سال ۲۸۵ میلادی، امپراتور دیوکلتیانوس روم را به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم کرد و حکومت چهارنفره – یا تترارکی – را به وجود ‌آورد. این کار با هدف راحت‌تر کردن مدیریت قلمروی پهناور امپراتوری روم انجام شد اما در واقع در طولانی‌مدت به ضعف و نابودی کمک کرد.

در سال ۴۷۶ میلادی سردار ژرمن‌تبار، اودوآکر، وارد شهر روم شد و رومولوس آگوستولوس – که به آخرین امپراتور روم شناخته می‌شود – را از سلطنت خلع کرد. پس آن دیگر امپراتور رومی‌تباری بر تخت ننشست. در این تاریخ رسما امپراتوری روم غربی پایان یافت.

امپراتوری روم شرقی که به آن امپراتوری بیزانس هم گفته می‌شود، تا سال ۱۴۵۳ میلادی – هرچند به شکل کج‌دار و مریز – باقی ماند و سرانجام به دست ترکان عثمانی ساقط شد.

یکی از دلایلی که مورخان پایان امپراتوری روم را همان پایان امپراتوری روم غربی در نظر می‌گیرند این است که امپراتوری روم شرقی – که برای خلاصه‌سازی به آن امپراتوری بیزانس می‌گویم، چندان رومی نبود. اولا که زبان رسمی دربار و مردم‌شان یونانی بود. دوما که اکثریت جمعیتش مسیحی بودند – هرچند در بخش غربی هم این اتفاق بعدها رخ داد. و سوما، نیمۀ شرقی مسیحی ارتودکس بودند و نیمۀ غربی – در واقع بازمانده‌هایش – پیروی آیینی که که مسیحی کاتولیک نامیده می‌شود.

ادوارد گیبون در مجموعۀ شش جلدی‌اش با عنوان «انحطاط و فروپاشی امپراتوری روم» چهار عامل اصلی برای سقوط امپراتوری روم مطرح کرده است:

  • عظمت و گستردگی بیش از اندازۀ این امپراتوری که حکومت نافذ و یک‌پارچه را سخت می‌کرد.
  • افراط رومی‌های طبقات بالا در ثروت‌اندوزی و تجمل پرستی (به هزینۀ دولت).
  • هجوم قبایل مختلف ژرمن از سوی مرزهای شمالی.
  • ظهور و رشد مسیحیت. این روند در طول چند سده، باورهای سنتی روم که شاید بخشی از سنگ بنای امپراتوری بودند، را به تدریج محو کرد.

از جمله دلایل دیگری که مورخان مطرح کرده‌اند، تغییرات آب‌وهوا و در نتیجۀ آن مشکلات کشاورزی، جنگ طبقاتی میان دارا و ندار، فرار مردم در اثر بیماری‌های همه‌گیر یا جنگ‌های پیاپی، معضلات اخلاقی و اقتصادی، خسارت معنوی ناشی از رهبری‌ فاسد یا ضعیف و در نهایت، آمیختگی نژادی با مردم «پست».

معمولا رخ‌دادهای بزرگ مثل به تاریخ پیوستن یک امپراتوری به یک یا دو علت رخ نمی‌دهند. مجموعه‌ای از دلایل دست به دست هم دادند و به تدریج، مشت پشت مشت بر پیکرۀ عظیم امپراتوری روم کوبیدند تا این که دیگر امپراتوری‌ای وجود نداشت.

یک گروه از مورخان انحطاط و سقوط امپراتوری روم را اصولا شکستی نظامی می‌دانند و علل دیگر را کم‌اهمیت‌تر می‌شمارند. این گروه معتقدند که مهم‌ترین سقوط روم حملات پی‌درپی قبایل – ژرمن – بربر بوده است.

گروه دوم معتقدند سقوط امپراتوری روم در سدۀ پنجم میلادی رخ نداده. بلکه با اشاره به تداوم فرهنگ و سنن و تفکر رومی، می‌گویند که که امپراتوری بیزانس – همان امپراتوری روم شرقی – میراث‌دار حوزۀ غربی بود و برای هزار سال میراث روم را زنده نگه‌ داشت.

به علاوه فرهنگ روم غربی به تدریج به تمدن اروپای قرون وسطایی تسری یافت و حیات خود را زیرپوست سرزمین‌‌های سابقا تحت سلطه‌اش ادامه داد.

بریده‌ها

«انحطاط روم یک حرکت سادۀ بی‌انقطاع در سراشیبی نبود که در نقطۀ الف شروع شود و در نقطۀ ب پایان یابد. مثلا در سدۀ سوم که تقریبا هرج‌ومرج و بی‌قانونی در جامعه غالب شده بود، روم توانست روزگاری سخت و وخیم و مصیب‌بار را از سر بگذارند و در اوایل سدۀ چهارم با حرکتی شگفت‌آور، و تا حد زیادی مرهون اصلاحات و رهبران قدرت‌مندی مثل دیوکلتیانوس و کنستانتینوس، به حال عادی بازگردد.» – ص ۱۲-۱۳

به زبان خودمانی و فوتبالی، روم در اوایل سدۀ چهارم یک کامبک (come back) زیبا داشت.

«قانون، مرز و حدی است که حقوق ما را در حوزۀ منافع مشترک [جمهوری] محافظت می‌کند. قانون بنیاد آزادی ما و سرچشمۀ عدالت است. با قانون عقل و قلب آرامش می‌یابند و حکم و اعتبار دولت برقرار می‌گردد.» نقل از سیسرون سیاست‌مدار و فیلسوف دوران جمهوری روم – ص ۱۹-۲۰

«موفقیت‌های خارق‌العادۀ رم – فتح شبه‌ جزیرۀ ایتالیا و بخش‌های غربی و جنوبی و جنوب‌شرقی اروپا و جزایر سیسیل و ساردنی و نابودی امپراتوری کارتاژ – به بهای گزافی تمام شد. در طول سدۀ اول پیش از میلاد شکاف‌های نامیمونی در ساختار جمهوری ظاهر شده بود. مدیریت سرزمین پهناور و آن همه جمعیت گوناگون، برای رمی‌ها که نظام حکومتی‌شان برای حکومت بر مردم یک‌دست دولت‌شهرهای کوچک طراحی شده بود، بسیار دشوار بود.»

«روم ارتش منظم و بزرگ، و سردارانی توانا داشت. اما سیاست نابخردانه‌ای برای‌شان مشکل‌ساز شد. به سربازان زمین و حقوق بازنشستگی نمی‌داند. ثروت‌مند‌ترین و قدرت‌مندترین سرداران برای رفع نیاز مردان‌شان اعمال نفوذ می‌کردند. در نتیجه سربازان بیشتر به سرداران‌شان وفادار بودند تا به دولت روم.» – ص ۲۲

«آوگوستوس – نخستین امپراتور – و بیشتر جانشینان بلافصل او مردانی اندیشمند و حاکمانی کاردان بودند. به همین جهت به کل دورۀ فرمانروایی آنان، از حدود سال ۳۰ پیش از میلاد تا ۱۸۰ میلادی به دورۀ پاکس رومانا (صلح و آرامش روم) مشهور شده است.

پنج امپراتوری که از سال ۹۶ تا ۱۸۰ میلادی فرمان راندند، – نروا، ترایانوس، هادریانوس، آنتونیوس پیروس و مارکوس آورلیوس – به شکل متمایزی پرقدرت و روشن‌بین بودند و بعدها به «پنج امپراتور خوب» مشهور شدند. آنان تمدن رومی را به اوج فرهنگی، سیاسی و اقتصادی رساندند.

به نقل از ادوارد گیبون: اگر از کسی خواسته شود دوره‌ای را نام ببرد که در آن انسان بسیار خوشبخت و در تعنم زیسته است، بی‌شک دورانی را نام خواهد برد که از فرمانروایی نروا آغاز می‌شود و تا مرگ آورلیوس ادامه دارد. به احتمال زیاد حکومت آنان، در طول تاریخ، تنها روزگاری است که یگانه هدف حکومت، شادمانی و خوشبختی مردم بوده است.» – ص ۲۴-۲۵

به نظرم ادوارد گیبون اگر سعادت زندگی در عصر – و شاید زیر سایۀ – جمهوری اسلامی را داشت، می‌فهمید که حتی حکومتی بهتر از دوران پنج امپراتور خوب هم وجود دارد.

«در دوران ترایانوس امپراتوری به وسیع‌ترین حد خود در تمام دوران رسید. امپراتوری روم در آن زمان مساحتی حدود ۸٫۵ میلیون کیلومتر مربع و جمعیتی بالغ بر ۱۰۰ میلیون نفر داشت. برخی تخمین می‌زنند جمعیت جهان – یا حداقل تمدن‌های جهان – در آن زمان چیزی حدود ۲۰۰ میلیون نفر بوده است. بنابراین امپراتوری روم در اوج قدرتش بر نیمی از جهان متمدن فرمانروایی می‌کرده.» – ص ۲۵

«پس از کناره‌گیری اجباری رومولوس آوگوستولوس در سال ۴۷۶ میلادی، گرچه امپراتوری روم رسما پایان یافت، اما زندگی روزمره در ایتالیا و دیگر مناطق غربی مانند همیشه ادامه یافت. هیچ آشوب و بی‌نظمی مهم اداری-اجرایی و اجتماعی در طی انتقال قدرت به بربرها رخ نداد و دو سه پادشاه نخست ژرمنی برای حفظ وضعیت و ادای احترام به سنن و آداب و رسوم رومی تلاش کردند. در واقع بسیاری از بربرها ستایشگر تمدن روم بودند و به جای ویران کردن آن، بیشتر می‌خواستند بخشی از آن تمدن باشکوه باشند.» – ص ۱۱۷

«سست بودن فرمانروایی بربرها بر نیمۀ غربی از دید امپراتوران رومی شرقی – که خود را وارث قانونی باقی‌ماندۀ نیمۀ غربی می‌دانستند –  پنهان نبود. آنان موقتا پیمان آتش‌بس با اودوآکر و دیگر فرمانروایان ژرمنی نگه داشتند. اما سرانجام یوستی‌نیانوس اول در سال ۵۳۳ میلادی تصمیم به بازپس‌گیری قلمروی غربی گرفت. پس از بیست سال و جنگ‌های پیاپی، او و سردارانش موفق به تسخیر بخشی از سرزمین‌های امپراتوری روم غربی و خود شبه جزیرۀ ایتالیا شدند.

در پایان ایثار آن همه جان، منابع و وقت گرانبهای شرق به جایی نرسید. زیرا شرق در نوسازی و احیای مناطق بازپس گرفته‌شده شکست خورد. در جریان جنگ قسمت اعظم ایتالیا ساختار شهری و اجتماعی خود را از دست داده بود. جمعیت رم از حدود ۸۰۰ هزار نفر در سدۀ چهارم به حدود ۲۵ هزار نفر کاهش یافته بود.

کمی بعد، در سال ۵۶۷ لومباردها بیشتر ایتالیای مرکزی و شمالی را گشودند و در سدۀ بعد مسلمانان به شمال آفریقا نفوذ کردند. مسلمان شمال آفریقا، سرزمین‌های شام و عراق و فلسطین، را از چنگ امپراتوری بیزانس در آوردند. بنابراین قدرت و سلطۀ امپراتوری بیزانس هم دیری نپایید و خیلی زود تضعیف شد.» – ص ۱۲۰-۱۲۱

«مجموعۀ قوانین یوستی‌نیانوس عمیقا بر نظام‌های قضایی و حقوقی برخی کشورهای اروپایی از جمله آلمان، هلند و فرانسه تاثیر گذاشت. زبان لاتینی منشا زبان‌های همچون ایتالیایی، فرانسوی، اسپانیایی، پرتغالی و رومانیایی شد که به زبان‌های رومیایی معروف‌اند.

گویش‌های ژرمنی‌ آنگل‌ها و ساکسون‌ها آمیخته با فرانسوی و لاتین، زبان انگلیسی را تشکیل دادند که نیمی از واژه‌هایش ریشۀ لاتین دارند. لاتین زبان اصلی اهل تحقیق اروپایی و زبان رسمی کلیسای کاتولیک رم باقی ماند. کلیسای رم به نیروی اصلی متحدکنندۀ تمدن اروپایی بدل شد.

بانکداری، بیمارستان‌های عمومی، سازمان پست، روزنامه، آتش‌نشانی، حرارت مرکزی، پنجره‌های شیشه‌ای، ساختمان‌های آپارتمانی، زهکشی و لوله‌های فاضلاب، خدمات تامین اجتماعی و تعلیم و تربیت عمومی همگی از نهادهای رومی‌اند.» – ص ۱۲۲

رم جاویدان - امپراطوری روم - سقوط امپراطوری روم

«بنابراین به نحوی واقعی، روم هرگز کاملا فرو نپاشید. بلکه صرفا از حیطۀ گوشت و خون به ساحت اندیشه و آرمان گذر کرد، جایی که بی‌هیچ تردید در آن زنده خواهد ماند تا برای روزگاران آینده بازگو شود. و به این معنی، اصطلاح قدیمی رومی، «رم جاویدان» یا «Roma Aeterna» به حقیقتی زنده بدل شده است.» – ص ۱۲۳

پس‌گفتار

سایت هیستوری‌دات‌کام ۸ علت برای سقوط امپراتوری روم بیان کرده است.

  1. حملات قبایل بربر – یا همان ژرمن‌ها و دوستان 🙂
  2. مشکلات اقتصادی و اتکای بیش از حد بر برده‌داری
  3. دوپارگی امپراتوری و به وجود آمدن امپراتوری شرقی
  4. گسترش بیش‌ازحد و هزینه‌های نظامی سرسام‌آور
  5. فساد حکومت و بی‌ثباتی سیاسی
  6. رسیدن هون‌ها و هل دادن بربرها به سمت امپراتوری روم
  7. گسترش مسیحیت و از بین رفتن آداب سنتی
  8. ضعیف شدن لژیون‌های رومی (همان ارتش)

یک سری جزئیات هستند که نگاه کردن بهشان اطلاعات جالبی بهمان می‌دهد. مثلا اگر فهرست امپراتوران روم را بررسی کنیم، علل مرگ خیلی‌های‌شان قتل بوده. عدۀ زیادی توسط محافظان خودشان، همسر و فرزندان و برادران‌شان کشته شدند. اگر پنج امپراتور خوب را یادتان باشد، همه‌شان به مرگ طبیعی فوت کردند.

به نظر من حتی اگر فشار قبایل بربر و دشمن خارجی ده برابر آن چیزی که رخ داده، می‌بود، اما مشکلات داخلی مثل همین ضعف و بی‌نظمی حکومت و ارتش، مشکلات اقتصادی، فساد و غیره وجود نداشت، امپراتوری حداقل چندقرن بیشتر ادامه می‌یافت. البته که بزرگی بیش از حد و دشمن خارجی دردسرهای بزرگی هستند اما به نظر من اهمیت مشکلات داخلی بیشتر است.

در طی تاریخ که نگاه کنید شکست‌های بزرگ و سقوط‌های سهمگین – مثل سقوط روم یا امپراتوری ساسانی – همیشه ریشه در مشکلات داخلی داشته‌اند. برای مثال روی کاغذ اگر نگاه کنیم از هر نظر ایران بازندۀ جنگ تحمیلی بود. اما به خاطر همبستگی ملی، رشادت مردم و فساد کمتر (چون پول و فرصتی برای فساد نداشتند) جنگی که احتمال باختش بالا بود را بردیم.

قیام ویلیام والاس برای استقلال اسکات‌لند شانس بیشتری برای پیروزی داشت اگر برادران اسکات‌لندی‌اش پشت‌اش را خالی نمی‌کردند. در تاریخ نمونه‌های شکستِ حاصل از انفاق زیاد است. باید بیشتر فکر کنم و ببینم چه مثال‌های نقضی می‌توان پیدا کرد.

در بریده‌ها سعی کردم تا جای ممکن بدون دستکاری نقل کنم، اما بعضی جاها نکات مرتبطی را اضافه کردم و کمی هم کلمات و جملات و ساختار را تغییر دادم.

نظر من دربارۀ کتاب «انحطاط و فروپاشی امپراتوری روم»

من همیشه به تاریخ علاقه‌ داشتم. این چندسال اخیر به طور کلی سهم کتاب‌های تاریخی، رمان، فانتزی و علمی‌-تخیلی در سبد کتاب‌خوانی‌ام کوچک شده بود. خواندن این کتاب جذاب آن لذت پیشین را نو کرد و من قصد دارم بخشی از سبد مطالعه‌ام را همیشه به تاریخ اختصاص دهم؛ مخصوصا تاریخ روم، ایران، و شاید ژاپن.

در انتهای این کتاب گنجینه‌ای وجود دارد که می‌تواند من را در راه مطالعۀ تاریخ روم یاری دهد. در سه بخش یادداشت‌ها – که ماخذ جملات و قطعات نقل قول شده را آورده‌اند، برای مطالعۀ بیشتر و دیگر آثار مرجع تعداد خیلی زیادی نام کتاب و نویسنده وجود دارد که هرکدام سرنخی فوق العاده برای آشنایی با تاریخ روم هستند.

همانطور که در ابتدای پست خواندید، از کیفیت چاپ و ترجمه و ویراستاری راضی هستم. مخصوصا به نظرم ترجمه و ویراست عالی بود. هیچ غلط املایی یا ضعفی در ترجمه و جمله‌بندی‌ها ندیدم که بخواهند لذت و ذوق من را کور کنند.

لینک خرید کتاب «انحطاط و فروپاشی امپراتوری روم» از سایت نشر ققنوس

لینک خرید کتاب «انحطاط و فروپاشی امپراتوری روم» از سایت آدینه بوک

امیدوارم شما هم مثل من از خواندن این کتاب تاریخی و آشنا شدن با تمدن روم، صعود و افول امپراتوری روم و علل آن، لذت ببرید.

امپراطوری یا امپراتوری؟

من تمام این متن را با «امپراطوری» و «امپراطور» پر کردم. اما دیروز کمی پس از انتشار متوجه شدم از نظر بسیاری، امپراطور و بلیط و امثالهم غلط هستند. و بهتر است با ت نوشته شوند. در خود این کتاب هم از ت استفاده شده. در نهایت با وجود سرچ بیشتر و سئویی‌تر بودن امپراطوری و امپراطور، تصمیم گرفتم از شکل صحیح استفاده کنم. در تصویر زیر که از گوگل ترندز گرفته شده می‌توانید نسبت سرچ این کلمات در مقایسه با یک دیگر را ببینید.

مثل این که بلیت و بلیط هم این داستان را دارند. به این غلط‌های پرکاربرد و جاافتاده غلط مصطلح گفته می‌شود. به نظرم اگر کسی هم مرتکب این اشتباهات شد نمی‌توان به او خرده گرفت.

امپراطور یا امپراتور

لینک‌ها و محتوای مرتبط

این نوشته و این نوشته نکاتی مشابه با هشت علت نقل قول شده از سایت هیستوری، به علاوه چند نکته متفاوت بیان کرده‌اند که خواندن‌شان خالی از لطف نیست.

خواندن این مطلب متمم که معرفی و بریده‌هایی از کتاب «جمهوری روم» را شامل می‌شود، شاید برای‌تان جالب باشد. راستش من این مطلب را که خواندم دنبال همان کتابی بودم که متمم معرفی کرده بود، نمی‌دانم چه شد که رسیدم به این یکی. البته «جمهوری روم» هم در فهرست خریدم هست.

تماشای این ویدئوی فوق العاده از یوتیوب آقای Ollie Bye به شدت برای‌تان جذاب خواهد بود. نقشۀ جهان را با تغییرات سالانه سرزمین‌ها، تغییرات جمعیت، ذکر ابداعات و اختراعات و پیشرفت‌های فنی سالانۀ انسان، ظهور و افول اقوام و پادشاهی‌ها و امپراتوری‌ها و کشورهای مختلف و غیره را به تصویر کشیده است.

این ویدئو به همان سبک برای تاریخ اسلام و فتوحات و حکومت‌های اسلامی ساخته شده که دیدنش می‌تواند برای‌تان جذاب باشد.

این ویدئو سرنوشت سرزمین ایتالیا را پس از رفتن پادشاهان ژرمن نشان می‌دهد.

این ویدئو گسترش مسیحیت بر روی نقشه و در طول زمان را به تصویر می‌کشد.

پس از خواندن این نوشته، تماشای بادقت بخش‌های مرتبط با امپراتوری روم در این ویدئوهایی که معرفی کردم می‌تواند برای تثبیت بیشتر اطلاعات و جذابیت یافتن آموخته‌ها کمک شایانی کند. بی‌شک دیدن بزرگ و کوچک شدن نقشۀ امپراتوری روم به صورت زنده و متحرک بسیار جذاب‌تر از توصیفات لغوی است.