از این جوک اینترنتی که بازیکنان سری ندای وظیفه واقعا توی جنگیدن مهارت پیدا می‌کنن می‌‌گذرم. اما واقعا بازی‌ها فقط آثار مخرب بر جا می‌ذارن؟ به نظر من که گیمر حرفه‌ای نیستم اما از بچگی همیشه روی کامپیوترم بازی نصب بوده، بازی‌ها جدای از آثار منفی که بر ذهن و جسم می‌ذارن، بعضی اوقات فوایدی هم دارن.

بازی Dishonored یا بی‌آبرو یا بی‌شرف (فحش ندادم به خدا)، در سال ۲۰۱۲ منتشر شده. اما من همین یکی دو ماه پیش بازی کردمش. جدای از داستان و گیم پلی جذاب و خفن، در دنیای خیالی بازی که در شهری خیالی به اسم Dunwall روایت می‌شه، یک سری قوائد وجود دارن.

در این جهان نیروهای فراطبیعی و عصر انقلاب صنعتی با هم ترکیب شدن. یعنی دقیقا حال و هوای شهر و فناوری‌ها و تجهیزات آدم رو یاد قرن ۱۸ و ۱۹ می‌اندازه (اون زمان نبودم ولی کتاب‌های تاریخ رو ورق زدم). همچین شهری می‌تونه یه آرمان‌شهر بشه اما در واقع یک ویرانۀ طاعون‌زده‌ست.

کاراکتر اصلی (Corvo Attano) بازی هم از یک سری گجت استفاده می‌کنه: تپانچۀ نسبتا پیشرفته و کمان صلیبی دستی و … و از قدرت‌های فراانسانی هم برخوردار می‌شه: تله پورت، تسخیر جسم حیوانات و انسان، کنترل زمان، سرعت فراانسانی و …

طی اتفاقاتی کُوروُو مجبور می‌شه برای به دست آوردن شرافت خودش و البته نجات سرزمینش، تعدادی افراد بانفوذ که به نحوی به توطئۀ بزرگ مرتبط بودن رو به قتل برسونه. با این همه توانایی و قابلیت که گفتیم اتفاقا ترور کردن اهداف و نابودی موانع کار جالب و لذتبخشی هم هست.

اما جذاب‌ترین نکتۀ این بازی اینه که می‌تونید بازی رو تموم کنید بدون اینکه مجبور به کشتن کسی بشید (به جز در مرحلۀ پرولوگ). اصلا سبک این بازی اکشن و مخفی کاری هست و ماموریت اصلی خلع افراد فاسد از قدرته اما می‌تونید بدون اینکه به کسی آسیب بزنید به هدف نهایی یعنی نجات شاهزادۀ دونوال و مردم برسید.

در این بازی تعداد زیادی دستاورد وجود داره که اگر انجام بشه به دست می‌آورده می‌شن (از اسمش معلومه دیگه). بیشتر دستاوردهای بازی حول محور مخفی کاری و نکشتن هستن. مثلا دستاوردی با عنوان «سایه» رو آخرسر دریافت می‌کنید اگر یک بار هم دیده نشید و غیره.

مثلا به جای کشتن برخی کاراکترها می‌شه، با استفاده از یک نشان مذهبی رهبر شاخۀ نظامی-مذهبی بازی رو داغش کرد و طرف کلا طرد می‌شه؛ می‌شه دونفر رو کشت یا فرستادشون توی معدن کار کنن (تا جون‌شون در بیاد)؛ می‌شه یک خانمی رو کشت یا با مردی که عاشق اون زن هست فرستادشون به جای دور؛ می‌شه دشمن اصلی رو کشت یا اعمال خیانت‌آمیزش رو فاش کرد تا بیفته زندان و احتمالا اعدام بشه. از سربازان و نگهبانان هم می‌شه با کمک قابلیت‌های ابرانسانی دوری کرد. به علاوه دارت بیهوش‌کننده و قابلیت بیهوش کردن با دست هم دارید.

در تمام طول بازی موش‌های حامل طاعون حضور دارن و اگر در تعداد زیاد به سمت‌تون بیان جون‌تون به خطر می‌افته. همچنین ویپرها (افرادی که به طاعون مبتلا شدن اما بیشتر شبیه زامبی‌ان) هم در تمام سطح شهر پراکنده‌ان.

در انتهای هر مرحله یه آیتمی هست که من دو حالتش رو دیدم. این آیتم میزان آشوب (یا خشونت) شما در مرحله رو نشون می‌ده. اگر شما در طول مرحله مدام آدم بکشید و خشونت روی میزان «زیاد» باشه، توی مراحل بعدی کم کم می‌بینید ویپرها و موش‌ها زیادتر می‌شن. یعنی تعداد افرادی که می‌کشید یا در شهر می‌میرن با تعداد ویپرها و موش‌های طاعون نسبت مستقیم داره. هرچی بیشتر قتل انجام بدید در مراحل بعدی افراد عادی کمتر و ویپرهای بیشتری می‌بینید.

پس این بازی به ما دوتا حق انتخاب بزرگ می‌ده. یک این که اهداف اصلی رو بکشیم یا نه و دو اینکه با بکش بکش بریم جلو یا با مخفی کاری و ظرافت؟

بیشتر پلیرها این بازی رو چندبار بازی می‌کنن. خودم بار اول نسبتا خشن رفتار کردم ولی دفعه دوم که فهمیدم قضیه چیه، جمعا ده‌تا کشته دادم که اون‌ها رو هم بی‌هوش بودن بدجا گذاشته بودم موش خورده بودتشون.

بازی چندین سناریو داره. اولا که هرچی کمتر آدم بکشید و به مردم بیشتری کمک کنید (یک سری مرحلۀ فرعی وجود داره) رفتار شخصیت‌ها نرم‌تر می‌شه. مثلا اگر توی سناریوی اول فلانی فلانی رو می‌کشت، این دفعه به خاطر آشنایی با عموی طرف از خونش می‌گذره.

نتیجتا یه پایان دارک (تیره و تاریک) داریم و یه پایان خوش. خود پایان تلخ هم باز به چند شکل ممکنه پیش بیاد اما به هرحال. من که سه چهار سناریو رو دیدم، عاشق سناریوی خوش شدم. و فهمیدم که اون نکشتن‌‌ها و از خون مردم گذشتن‌ها واقعا ارزشش رو داشت.

توی همین بازی چندین روش برای کشتن وجود داره، از پرت کردن از بلندی و با شمشیر کشتن و تیر و پیکان گرفته تا احضار تعداد زیادی موش طاعونی و فرستادنشون به سمت دشمن. بنابراین واقعا کشت و کشتار حال می‌ده اما کمتر پلیری هست که عاشق پایان خوشِ این بازی نباشه (توی فرومِ استیم نظرات زیادی رو خوندم).

حالا اثر مثبت و (برای من) بزرگ این بازی چیه؟

فرض کنیم من یه آدمی‌ام توی یه گوشۀ این کرۀ خاکی و پس فردا می‌شم فرماندۀ یه قوای نظامی یا رهبر یه جنبش بزرگ. اگر روزی توی یه انقلاب، جنگ، شورش یا غیره شرکت کنم احتمالا همه رو بکشم. اللخصوص کسی که واقعا زندگی رو برای بقیه جهنم کرده. اما زمانی که هنوز افکارم کاملا ریشه‌ای نشده بودن (عقده، خشم، نفرت و حقارت) در ایام نوجوانی بازی Dishonored رو انجام دادم. و هیچوقت تفاوت پایانی که حاصل مسیری خونبار و پایانی که از مسیر گذشت و دوری از خشونت می‌گذشت رو یادم نمی‌ره. پس با دشمن اونقدر هم خونین مبارزه نمی‌کنم و تا جای ممکن از راه‌های غیرخشن به سمت اهدافم حرکت می‌کنم. پس شاید سازنده‌های این بازی سرنوشت عدۀ زیادی آدم رو عوض کرده باشن. شاید.