گمان می‌کنم کمتر از دو سال است که با مفاهیمی همچون توسعۀ فردی و مدیریت زمان آشنا شدم. از آن چیزهایی هستند که وقتی می‌فهمی وجود دارند دلت می‌خواهد تو هم داشته باشی.

قبلا در مورد هر دوی این موضوعات نوشته‌ام اما فکر می‌کنم هرگز مثل یک وبلاگ‌نویس فهیم، تعریف خودم از آنها را بازگو نکرده‌ام.

توسعۀ فردی مجموعۀ مهارت‌هایی است که به شخص برای بهتر شدن در زمینه‌های مختلف کمک می‌کنند. کسی که با یادگیری مدیتیشن می‌خواهد ذهنش را خلوت و مدیریت کند دارد برای توسعۀ فردی تلاش می‌کند. کسی که دارد یک زبان جدید یاد می‌گیرد تا بتواند از محتواهای آن زبان استفاده کند هم دارد گام‌هایی برای توسعۀ فردی بر می‌دارد.

یادگیری مدیریت زمان – حداقل برای من – بخشی از توسعۀ فردی محسوب می‌شود. مدیریت زمان شامل مجموعه فعالیت‌هایی است که باعث می‌شوند بدون کاهش کارایی و بهره‌وری در وظایف فعلی برای انجام کارهای مفید وقت کافی داشته باشید و کمبود زمان را احساس نکنید. کسی که تلاش می‌کند برنامه ریزی روزانه داشته باشد، گامی در جهت استفادۀ بهتر و مدیریت زمان برداشته است. کسی که سعی می‌کند زمان‌های خالی‌اش (مثلا زمان متروسواری) را با شنیدن پادکست پر کند هم گامی در جهت مدیریت بهتر زمان برداشته است. زیرا مدیریت زمان هدفش این است که ما از زمان‌مان بهتر استفاده کنیم. یا در مثال مترو و پادکست که گفتم، زمان مرده را زنده کنیم.

توسعۀ فردی بحث گسترده‌ایست که من در حال حاضر به آن نمی‌پردازم – بخوانید نمی‌توانم بپردازم.

همانطور که گفتم در جهت یادگیری مدیریت زمان و استفادۀ بهتر از وقتم در یک سال اخیر تلاش‌هایی – معمولا ناموفق – داشته‌ام که حداقل فایده‌شان این بوده که فهمیدم چه روش‌هایی برای من کار می‌کنند و چه روش‌هایی کار نمی‌کنند.

ما معمولا چه وقتی متوجه می‌شویم در مدیریت زمان مشکل داریم؟

وقتی که چندروز یا چندماه است که مدام در عجله هستیم و همیشه از کارهای‌مان عقب هستیم. «وای تا ساعت هفت چجوری هم مشق‌ها رو بنویسم و هم خرید کنم و برم کلاس زبان؟» احتمالا شما هم شرایط مشابهی را تجربه کرده‌اید.

پس کمبود زمان به احساس نیاز به یادگیری مدیریت زمان منجر می‌شود.

چگونه زمان بیشتری داشته باشیم؟

چند راه وجود دارد:

  • حذف کردن کارها و روتین‌های غیر ضروری و احتمالا مضر
  • بالا بردن سرعت انجام کارها و فرایندها
  • تغییر کاربری زمان‌های ظاهرا بلا استفاده

کاهش زمان یا حذف کردن کارها و روتین‌های غیر ضروری و احتمالا مضر

همۀ ما زمانی از روز خود را تلف می‌کنیم. من اسمش را می‌گذارم تلف کردن اما به هرحال بدون کمی تفریح و سرگرمی احتمالا انرژی کافی برای انجام کارهای مفید را نخواهیم داشت. پس کمی بازیگوشی لازم است. و شاید بتوان به جای تلف کردن آن را سرمایه‌گذاری بر روی سلامت روانی دانست.

من در این نوشته در مورد روش خودم برای کاهش استفاده از شبکه‌های اجتماعی نوشتم.

در حال حاضر خود من بیش از اوایل اسفندماه است که تقریبا دچار اعتیاد به بازی شده‌ام. فکر می‌کنم به طور میانگین روزانه بیش از ۲-۳ ساعت بازی کرده‌ام. قطعا بازی کردن برای من لذت‌بخش بوده اما این زیاده‌روی برای من همراه با افسوس و حسرت زمان از دست رفته بوده. به همین دلیل تقریبا یک ماه است که مدام به دنبال کم کردن زمان بازی هستم.

خوشبختانه بنا به دلایلی که خودم هم نمی‌دانم از اول اردیبهشت عملکرد کلی خوبی داشتم و زمان بازی هم به طور میانگین کمتر از ۹۰ دقیقه بوده است. برای مثال نه تنها بیشتر نوشتم و خواندم و ورزش کردم بلکه عادت‌های بد از جمله بازی کردن را هم کاهش دادم.

این اتفاق نمایانگر یک نکتۀ واضح – و اغلب نادیده‌گرفته‌شده – است. این که تا برنامۀ روزانه‌تان را – از عادت‌های نامفید – خالی نکنید نمی‌توانید عادت مفیدی در برنامه روزانه‌تان اضافه کنید.

بالا بردن بهره‌وری و سرعت انجام کارها و فرایندها

برای این دسته از تغییرات نمی‌توان نسخۀ کلی پیچید اما به هرحال چند نکته هست که برای من مفید بوده‌اند.

افزایش سرعت مطالعه

سرعت مطالعۀ ما باید بسته به متن تغییر کند. لازم نیست روزنامه را با همان دقت و تعمقی بخوانیم که یک کتاب فلسفی و یا علمی را می‌خوانیم.

بنابراین خوب است که تا جای ممکن سرعت مطالعه‌مان را بالا ببریم تا مطالب وب و یا روزنامه‌ها را با سرعت بیشتری بخوانیم.

می‌توانیم تمرین گذراخوانی انجام دهیم. یعنی قبل از خواندن کامل یک متن در سایت یا روزنامه پاراگراف اول و آخر و چند پاراگراف رندوم را بخوانیم تا ببینیم اصلا ارزش وقت‌مان را دارد یا نه.

مرتب نگه داشتن وسایل و چیزهای دیگر

همیشه پیدا کردن و استفاده از وسایلی که مرتب چیده‌ شده‌اند راحت‌تر است. زیرا دیگر زمانی برای گشتن تلف نمی‌شود. من قبل از این که در کمد را باز کنم می‌دانم که فلش و کابل او‌تی‌جی و غیره همگی داخل یک قوطی در سمت چپ طبقه هستند و دستم را بدون نگاه کردن به آن سمت می‌برم.

به طور کلی هرچه وظایف بیشتری را به بخش ناخودآگاه مغز بسپاریم، ذهن خودآگاه‌مان آزادتر می‌شود و می‌توانیم بهتر و بیشتر به کارهای خودمان بپردازیم.

یادگیری تایپ ده انگشتی

اگر وبلاگ‌نویس، برنامه‌نویس، کاربر اداری کامپیوتر (منشی، دفتردار و …)، نویسندۀ آنلاین و آفلاین هستید – مخصوصا مورد دوم و سوم – لازم است که بر تایپ ده انگشتی مسلط باشید. هم یک مزیت شغلی کوچک اما تاثیرگذار است و هم در وقت خودتان صرفه‌جویی می‌شود. مطمئن باشید که سرعت چشم و مغزتان بسیار بالاتر از انگشتان‌تان است و هنوز خیلی تا مرز توانایی خود فاصله دارید.

تغییر کاربری زمان‌های ظاهرا بلا استفاده

همۀ ما زمان‌های سوخته یا مرده‌ای داریم که به ظاهر از آن‌ها نمی‌توان استفاده کرد. در دوران پیشاکرونا رایج‌ترین مثال زمان استفاده از حمل و نقل عمومی بود. کسانی که تمرکز نسبتا خوبی دارند در مترو می‌توانند کتاب بخوانند. اما گزینۀ مناسب – تقریبا برای همه – پادکست است که موضوعات متنوعی دارد و با یک هدفون شما را از اطراف‌تان جدا می‌کند.

در دوران کرونا زندگی‌ خیلی‌های‌مان خانگی‌تر و شاید کاملا خانگی شده (مثل خود من). در خانه چه زمان‌های به ظاهر از دست‌رفته‌ای داریم که شاید بتوان ازشان استفادۀ بهتری کرد؟

  • زمان ظرف شستن
  • زمان انجام‌ کارهای تکراری مثل صحافی، دوخت‌ودوز، بافندگی و غیره که نیاز به تمرکز ذهنی ندارند
  • زمان مرتب‌کردن تمیزکاری که زیادی پر هیجان نباشد و تمرکزتان را از بین نبرد (مثلا تا و مرتب کردن لباس‌ها)
  • هرکاری که فقط نیروی فیزیکی‌تان را درگیر می‌کند و تلاش ذهنی نیاز ندارد

کلید اصلی مدیریت زمان

احساس می‌کنم تمام چیزهایی که گفتم مانند زنده کردن زمان‌های مرده و بالا بردن سرعت و غیره همگی فرعیات مدیریت زمان هستند.

شاه کلیدی وجود دارد که هنوز به آن نرسیدم یا رسیده‌ام و متوجه‌اش نشده‌ام. اما از وجودش اطمینان دارم.

شاید شاه کلید مدیریت زمان این باشد که اساسا کسی که اهداف مشخصی دارد و برای‌ اهداف‌اش برنامه‌ریزی روزانه، هفتگی، ماهانه و سالانه دارد، همین حالا هم به اندازه کافی از زمان‌اش درست استفاده می‌کند و نیازی نیست انرژی بیشتری برای این موضوع صرف کند. البته یک نکتۀ مهم هم وجود دارد. هیچ کس از اول برنامه‌ریز خوبی نیست. بنابراین برنامۀ خوب بعد از مدتی آزمون و خطا، حذف و اضافه، کاهش و افزایش به دست می‌آید. احتمالا در دل همین سعی و تلاش است که شخص مدیریت زمان – به روش خودش و مناسب برای خودش – یاد می‌گیرد.

 

خیلی دلم می‌خواهد این نوشته را گسترش بدهم و هرچه در این مورد می‌‌دانم و نمی‌دانم را بنویسم. فکر کنم این صدمین بار است که انتهای یک نوشته می‌نویسم که به‌روز‌رسانی و ویرایش می‌شود. امیدوارم این صدمین بار با دفعات قبلی فرق داشته باشد. البته خودم حس می‌کنم این واقعا از آن نوشته‌هایی‌ست که ارزش بازنویسی و بازسازی و تکمیل را دارند. به نظر می‌رسد دسته‌بندی‌‌ها و برچسب‌های سایت و همچین لینک‌سازی داخلی هم نیاز به توجه دارند. با کمک این‌ها باید تلاش کنم ارتباط به‌هم‌پیوسته و تمیز و مرتبی بین مقالات ایجاد کنم.