سلب مسئولیت: این نوشته بر پایۀ هیچ تحقیق و مطالعۀ جدی نیست. میتوانم قول بدهم که با احتمال خوبی برایتان پرسشهایی ایجاد میشود. اما امیدی به پیدا کردن جواب (جواب درست و قطعی و همراه با مدرک و مستند) نداشته باشید. اگر به دنبال مطالب ناب علمی و تحلیلی و جوابهای صحیح هستید وقتتان را اینجا تلف نکنید. میخواهم سطح انتظارتان را حسابی پایین بیاورید. چرا که حتی از قالببندی و مقدمهچینی و جمعبندی مشخص و واضح هم خبری نیست.
یک حکومت تنها آسیب اقتصاد و اجتماعی به مردمش وارد نمیکند. این همه فشار عصبی و روانی بر روی تمام ابعاد زندگی بسیاری از ما تأثیر گذاشته. شاید بگویید این بهانۀ آدمهای سگاخلاق (بدخلق) است که این ویژگی منفیشان را گردن حکومت میاندازند.
اما خوب با خود فکر کنید. به نظرتان اگر مردم ایران جزء عصبانیترین مردم جهان باشند، اگر کمحوصله باشید، اگر گاهی بیدلیل آشفته، افسرده یا عصبی بشوید، چند درصد مشکل مربوط به محیط است؟
من معمولا در همه چیز، موفقیت یا شکست سهم محیط را تقریبا نصف در نظر میگیرم. میگویند:
«موفقیت مدعیان زیادی دارد اما شکست یتیم و بیصاحب است.»
اما من سعی میکنم حد وسط را رعایت کنم و بپذیرم که دستاوردهایم و مشکلاتم را تا حدی زیادی (شاید یک درصد بیشتر از نصف) مدیون محیطم هستم.
مثلا یکی از دستاوردهای من تسلط خوب بر زبان انگلیسی است. اثرات محیط: زندگی در شهری بزرگ با کلاسهای زبان متعدد. خانواده که علاقه و توانایی مالی تأمین هزینههای کلاس را داشتند. ابزارهای متعددی که دنیای اینترنت در اختیار گذاشته. خودم: قطعا همه کسانی که در شهرهای بزرگ زندگی میکنند و کلاس زبان رفتهاند تسلط خوبی بر زبان انگلیسی ندارند و بسیاری پولشان را دور ریختهاند. پس من هم از خودم تلاش و انگیزهای نشان دادهام. همان منابعی که در اختیار من بود و هست در اختیار خیلیهای دیگر هم هست که میدانم سطح زبانشان از من پایینتر است. حالا ممکن است علاقه نداشتهاند یا منابعشان را صرف حوزۀ دیگری کردهاند.
پس بحث صفر و یک نیست که بگوییم شرایط یا من تنها عامل تعیینکننده هستیم.
از تمام دوستان متوسطۀ اول من، شاید تنها یک دهممان یا حتی کمتر، هیچوقت به سیگار لب نزدیم. محیط بخشی از شرایط سیگاری شدن را برای من فراهم کرده بود.
- دوستان سیگاری (که همراه شدن با آنها حس خوبی ایجاد میکرد)
- توانایی – مالی – خرید سیگار (و نیازی به توضیح نیست که سیگار به وفور در مغازهها پیدا میشود و همهشان هم آنقدر باوجدان نیستند که به زیر ۱۸ سالها نفروشند)
- نداشتن پدر و مادر زیادی سختگیر
و از طرف دیگر دو مورد آخر برعکسشان هم وجود داشت. یعنی من اگر سیگاری بودم از خیلی چیزهای دیگر مثل خرید کتاب و بازی محروم میشدم (چون بودجهام آن همه هم زیاد نبود). و با این که پدر و مادرم زیادی هم سختگیر و مداخلهگر نیستند اما در خانوادۀ ما سیگار کشیدن قبح دارد. و سیگار کشیدن – تا قبل از لو رفتن – قطعا با ترس و لرز همراه بود. هرچند که دقیقا همین ترس و لرز برای بعضیها هیجانانگیز است و حتی احساس عصیانگری بهشان دست میدهد (اگر راست میگویی به نشانۀ عصیان و استقلال یک ماه برو پیش یکی از بستگان دور و در روستا به کار کشاورزی و دامداری مشغول شو تا نشان دهی از نظر مالی یا عاطفی چندان هم به خانواده محتاج نیستی).
در نهایت جالب است که بگویم تقریبا هیچ کدام از موارد بالا در سیگاری شدن یا نشدن من سرنوشتساز نبودند. من برای این سیگار نمیکشم که نمیتوانم. من کلا با دود راحت نیستم و دود ذغال کباب، دود اسفند یا هرچیزی مشابهی را نمیتوانم تحمل کنم. چه برسد به این که خودم دود را به حلقم وارد کنم.
خلاصه این که محیط و ما هردو تاثیرگذار هستیم و اثرمان بر نتیجه تقریبا برابر است. در بعضی مسائل هم ممکن است اثر من از محیط بیشتر شود یا برعکس.
قبول دارم که خود من به شخصه (به خاطر ژنتیک، تربیت، انتخابهای شخصی و روحیاتم) نسبتا زود از کوره در میروم. اما بخشی از این مشکل (۵۰ درصد ± ۱) تقصیر جامعه و از آن مهمتر حکومت است. چرا؟
فرض میکنیم که انسان اگر میزان خشماش به ۱۰۰ واحد برسد او را خشمگین صدا میکنیم. انسان خشمگین صورتش کمی قرمز است، فحش میدهد، ممکن است به ما حمله کند، و غیره. حالا ممکن است از حوالی ۹۰ واحد شخص رفتارهای زنندهای از خود نشان دهد اما نقطه اوج همان ۱۰۰ واحد است.
فرض میکنیم انسان عادی میزان پیشفرض خشماش ۱۰ واحد است و من به عنوان کسی که زود از کوره در میروم، روی ۴۰ واحد هستم. حالا یک سری اتفاقات رخ میدهد و هرکدام چند واحد خشم تزریق میکنند.
- ظهر متوجه میشوم که ایرانسل با این که من هنوز ۱۰ گیگ از آستان مصرف منصفانه فاصله دارم، سرعت اینترنت من را به یک هشتم آن چیزی که برایش پول دادهام کاهش داده. ۱۵ واحد.
- کمی بعد، وقتی که تازه کار مهمی را شروع کردهام یکی از دوستانم که هیچوقت به من پیام نمیدهد، در تلگرام پیام میدهد و یک ساعت کار من را عقب میاندازد. ۵ واحد.
- پدرم یک کار علمی-تخیلی یا به قول یک سریال، «یاس منگولایی» به من میسپارد. کاری که خودش هم میتواند انجام دهد و انجامش توسط من کاملا بیهوده است. ۷ واحد.
- …
شاید بپرسید پس آن حکومت که میگفتی چه شد؟
اگر یادتان باشد پیشفرض نرمال ۱۰ واحد و برای کسی مثل من ۴۰ واحد بود. حالا شما اگر در سوئد زندگی کنید، تصمیمات و اقدامات کلان حکومت کشورتان در بدترین حالت ۵-۱۰ واحد به شما خشم تزریق میکند. در ایران، علاوه به میزان پیشفرض هرشخص، حکومت هم یک میزان پیشفرض در مردم خشم ایجاد کردهاست (دقت کنید این پایدار است)، که آن را ۲۰ واحد در نظر میگیریم.
این ۲۰ واحد کجاست؟ همان وقتی که میروید سوپرمارکت و قیمتهای متفاوت با دیروز میبینید. همان وقتی که میخواهید از یک سایت آموزشی استفاده کنید و آیپی کشورتان مسدود است. همانوقتی که ایرانسل و همراهاول دستشان را در جیبتان فرو میکنند و شما هم هیچ راهی برای احقاق حق یا حتی گزینههای دیگر ندارید. همانوقتی که با یک ارگان دولتی کار دارید و میبینید که سیستم چقدر بیصاحب و فشل است. امکان ندارد یک روز زندگیتان بدون فکر دربارۀ این که چرا فلان چیز در کشور من اینقدر مزخرف است، بگذرد. یعنی همیشه عبارت «من در ایران زندگی میکنم و فساد و ناکارآمدی در ادارۀ کشور همه چیز زندگی من را تحت الشعاع قرار داده» در ذهنمان برجسته و هایلایت است.
و اما بعد. قبلی خشم پایداری بود که حکومت در همه ما کاشته. در ادامه حکومت به صورت روزانه یا چندبار در هفته ۱۰-۵۰ واحد خشم به ما تزریق میکند. چطور؟ یک روز طرح صیانت را برپا میکنند (۵۰ واحد). یک روز میگویند ما از فلان کشور واکسن نمیخریم و خودمان واکسن تولید میکنیم (۵۰ واحد) (و این کارشان زمینهساز کلی مرگومیر و رانت و فساد و سوءاستفاده میشود). یک روز میگویند اگر با ما مشکل داری باید بروی (۱۰ واحد، چون حرف مفتی بیش نیست و لازم نیست زیاد هم توجه دریافت کند). یک روز معلوم میشود که این کرونا برای حکومت یک جور ماشین چاپ پول بوده و از جهات مختلفی از آن منتفع شدهاند و برایشان پشیزی اهمیت ندارد که به سر مردم چه میآید (∞ واحد) (چطوری؟ تعداد زیادی افراد پیر و بازنشسته میمیرند و فشار از روی تأمین اجتماعی ورشکسته برداشته میشود، به اسم تولید دارو و واکسن به خودیها وامهای کلان میدهند، با این که واکسن خارجی ممنوع بود اما یک جوری – چقدر عجیب! – وارد کشور میشود و با قیمتهای گزاف فروخته میشود – کار چه کسانی میتواند باشد؟ دایی و شوهر عمۀ من؟)
جدای از تمام بحث فشارهای عصبی و استرس و خشمی که حکومت باعثش میشود، مقدار زیادی از عمر ما را هم میکشند. چطور؟ استاد شعبانعلی به زیبایی توضیح دادهاند که سرعت پایین اینترنت چطور روزانه انسانهای زیادی را میکشد.
خلاصه این که جدای از بحث سلامت و بهداشت فیزیکی، سلامت و امنیت روانی هم به نظر من تأثیر زیادی بر کمیت و کیفیت زندگی دارند.