اگر یکم توی ویکی هَو و کورا (تلفظش سخته و نمیشه مطمئن نوشتش) درباره روابط عاطفی و عشق و کراش گشته باشین به چندتا اشتباه بزرگ می‌رسید.

دوست شدن با کسی که بهش احساس رومانتیک دارین

توی دنیا پر از آدم‌هاییه که فکر می‌کردن می‌تونن اول به عشق یا کراش‌شون نزدیک بشن و دوست بشن و بعدا بهشون ابراز علاقه کنن. شاید با خودشون بگن بد نیست اینجوری اول با هم آشنا می‌شیم و غیره. بهانه زیاد پیدا می‌شه برای این اتفاق احمقانه. ولی زیاد هستن آدم‌هایی که آخرسر نه دوستی براشون موند و نه معشوقی.

وقتی هم که با طرف دوست شدی احتمال اینکه بتونی از محدودۀ دوستی (فرند-زون) بیای بیرون کمه و خیلی کار سختیه.

و اشتباه بدتر از وارد شدن به دوستی معمولی با کسی که بیش از دوست بهش نگاه می‌کنیم اینه که ادامه بدیم. بهترین (و البته دردناک‌ترین) کار اینه که هرچه زودتر علاقه و حس واقعی رو ابراز کنیم. چون تکلیف معلوم می‌شه. هیچی (واقعا هیچی) بدتر از بلاتکلیفی نیست. به‌هرحال این که یه بار توی سر شلیک کنن درد و استرس کمتری داره تا اینکه هرروز و هرلحظه به لولۀ تفنگ و گلوله فکر کنیم.

داشتن این تفکر که «اگه دوست خوبی باشم ممکنه عاشقم بشه»

توی شروع جاده نوشته به سوی قهقرا اما با چشم‌های بسته به راه ادامه می‌دیم. چون طرف بد از اینکه به دید دوست بهمون نگاه کنه، فقط می‌تونه به عنوان دوست (کم، زیاد، خیلی زیاد) دوست‌مون داشته باشه.

ابراز نکردن عشق یا علاقه

توی وب پر از کسانیه که از ابراز علاقه نکردن اظهار ندامت می‌کنن. پس چه دوست چه غریبه یا همکلاسی بهتره که خیلی سریع به طرف نزدیک بشید و احساسات‌‌‌تون رو ابراز کنید. (در همون صورتی که دوست دارید: دوست معمولی یا شریک عاطفی).