میخواهم برای عبرت خود آیندهام و شاید بقیه، چندتا از مشکلات فعلیام و ریشهها و البته راهحلهای احتمالیشان را بنویسم. این نوشته را برای منظمتر شدن افکارم و خالی نماندن وبلاگ مینویسم.
دیر خوابیدن و دیر بیدار شدن
ریشه مشکل
اولین دورهای که برای مدت نسبتا طولانی بیخوابی را تجربه کردم، امتحانات خرداد پایه نهم بود (۳-۴ سال پیش). از روی اهمالکاری و به خاطر حواسپرتیهایی که در طول روز پیش میآمد، مدام درس خواندنم موکول میشد به شبها.
تا همان تابستان دیر خوابیدنها و دیر بیدار شدنها ادامه پیدا کرد. در دورانی که مدرسه حضوری بود وضعیت بهتر شد و خوابم را کنترل میکردم. اما باز هم آخر هفته دیر بیدار میشدم. خیلی وقت است به نتیجه رسیدهام که من «آدم صبح» نیستم.
خلاصه اینکه حدود ۳-۴ سال است دیر میخوابم و دیر بیدار میشوم مگر این که دلیل خاصی برای بیدار شدن وجود داشته باشد. در این یکی دو هفته اخیر حضورم در کلاسهای مجازی دانشگاه هم به شدت بیکیفیت شده (دکمه ضبط را میزنم و میروم روی Sleep Mode) و تقریباً دارم از خودم متنفر میشوم.
دلایل
- اهمالکاری – که باعث میشود مدام کارهای مهم را عقب بیندازم و آخر شب مجبور به انجامشان شوم.
- ژنتیک – هیچ کدام از اطرافیانم تا این حد «جغد» نیستند اما مادرم بدخواب است (و من زیاد میخوابم).
- انتخاب شخصی – ته دلم علاقهای به شبها دارم. شب مزاحمت بیرونی کمتر است و راحتتر میتوان به کارهای مهم رسید.
راهحل
با توجه به این که شکست خوردهام میتوان گفت راهحلها تا اینجا چندان اثربخش نبودهاند.
- استفاده از چندین آلارم با آهنگهای مختلف (لطیف، خشن، گوشخراش و غیره).
- استفاده از اپهایی که مجبورت میکنند بلند شوی و گوشی را محکم تکان دهی یا مسئله ریاضی حل کنی تا آلارمشان خفه شود.
- تغییر محل خواب (از روی تخت به روی زمین).
کمبود زمان
ریشه
نمیدانم.
توضیح
مادرم بعضی از روزها میگوید که چرا زمان نمیگذرد. جدیداً برای من سوال شده آخرین باری که من چنین چیزی گفتم کی بوده. مطمئنم هرگز در خانه این را نگفتهام. شاید در سفری، در مترویی، در محل کاری، جایی بوده باشد اما قطعاً در خانه نبوده.
خلاصه این که دیگر خیلی وقت است زمان اضافه و زمان آزاد را تجربه نمیکنم. هرلحظهای که به کاری مشغولم میدانم کار دیگری بود که میشد انجام داد.
دارم فیلم میبینم. میتوانستم کار کنم. دارم پست وبلاگ مینویسم. میتوانستم مدیتیشن کنم بلکم زودتر برای خواب آماده شوم.
الان هم که چند وقت است با بزرگترین معمای زندگیام مواجه شدهام. میانگین روزی ۲-۳ ساعت بیشتر کار مفید نمیکنم، اما برای هیچ چیزی وقت ندارم.
- ۹ ساعت خواب
- ۳ ساعت کار
- ۱ ساعت وبگردی (پخش و پلا)
- ۲ ساعت غذا و دستشویی و حمام
- ۱ ساعت شبکههای اجتماعی (این را دست بالا گفتم، بسیاری از روزها به نیم ساعت هم نمیرسد)
- ۰٫۵ ساعت کتاب (نه همه روزها)
- ۲ ساعت همراه خانواده (باز هم خیلی دست بالا گفتم)
با همه اینها حدود ۵٫۵ ساعت ناپیداست. کجا میرود؟ نمیدانم.
در یکی دو ماه اخیر بسیاری از روزها بازی نکردهام. روزی هم که بازی کردهام میانگین حدود ۲۰ دقیقه بوده. فیلم هم میانگین دو هفته یک بار تماشا کردهام. در آبان فصل ۵ ریک اند مورتی را دیدم و در این دو روز اخیر ۵ قسمت پایانی سریال مانی هایست را.
راهحلهای احتمالی
- کم کردن استفاده از شبکههای اجتماعی
- نوشتن لاگ دقیقه به دقیقه برای دیدن این که زمان چگونه صرف میشود
- استفاده از جدول لاگ روزانه
- نوشتن برنامه فردا قبل از خواب و تعیین تسک
واضح است که مشکل خواب، کمبود انرژی و کمبود زمان با هم همپوشانی دارند. بنابراین راهحلشان باید با هم باشد.
ضعف در ریاضی
در ریاضیات دانشگاه به مشکل جدی خوردهام. در بخشهای ریاضیاتی درسهای دیگر (مثل آمار و کلیات اقتصاد) هم لنگانلنگان راه میروم.
ریشه مشکل
هیچ وقت ریاضیام بد نبود اما مستعد هم نبودم. البته که تلاش زیادی هم برای یادگیری ریاضی نکردم و به همان تمرینات اجباری بسنده میکردم. درس خواندن در هنرستان هم دلیل دیگر ضعف من در ریاضیست (یکی از اصلیترین دلایلی که از رفتن به هنرستان به غلط کردن افتادم همین است).
با خودم که فکر میکنم وقت و انرژی خاصی هم برای خواندن و حل کردن جزوه و تمرینات این ترم صرف نکردهام. امیدم این است که شاید با گذاشتن وقت و انرژی خوب بتوانم نمره قبولی کسب کنم تا بعداً (همین ماههای آینده) فکری به حال مشکل پایهایام بکنم.
راهحل
- خواندن جزوههای استاد و دیدن ویدئوها و نوشتن از روی جزوه
- خواندن کتاب و حل کردن تمرینات (بخشی که مشکل دارم اینجاست، تمرینات لعنتی. کتاب در توضیح خودش میگوید ۲+۲=۴ بعد در تمرینش میگوید اگر x برابر y به توان ۲ منهای ۸ باشد، نام پدر علی چیست. حلالمسائلش هم باید جدا تهیه کنم)
- کمک گرفتن از آموزشهای اینترنتی (با توجه به تدریس سریعالسیر و مسخره استاد احتمالاً نیازمند منابع دیگر باشم)
باید کمی زودتر دست به اقدام میزدم. اما اگر همین فردا هم شروع کنم برای قبولی شانس دارم.
پی نوشت
این سه مشکل دارند نابودم میکنند. مغزم تقریباً همیشه پر است و توانایی فکر کردن به مسائل مهم و انجام تصمیمگیریهای جدی را از دست دادهام. از همه بدتر، امید به خودم، به آینده و به همهچیز را هم باختهام.
البته این ناامیدی معنیاش این نیست که نمیخواهم کاری بکنم. در تلاشم که این سه مشکل را حل کنم. و یک سری اقدامات هم از همین الان میخواهم در پیش بگیرم.
امیدوارم بعداً این پست را آپدیت کنم و توضیح بدهم که چگونه این مشکلات را حل کردم.
بعداً این پست را آپدیت میکنم و توضیح میدهم که چگونه این مشکلات را حل کردم.
سلام بر نوید عزیز
خوب هستی؟
مشکل دیرخوابی رو منم دارم اغلب ولی دیر بیدار نمیشم. اصولا ممکنه گاهی ساعت ۱ بخوابم صبح ساعت ۵ بیدار بشم. ولی این یک سال اخیر اصلاح شدم.
دلیلشم این بود که یک بار تا ساعت ۶ صبح بیدار موندم رمان خوندم بعد خوابیدم ساعت هفت و نیم بیدار شدم و خوابم نبرد تا شب و در نتیجه تا سه روز تمام یا بی حال بودم با سردرد شدید داشتم و بعدش به خودم قول دادم شبها دیر نخوابم و از ساعت ۴ و پنج صبح که رسوندمش به یازده یا دوازده شب(کلاسای آنلاینم نه شروع میشد و چهار پنج ساعت خواب کفاف همه چی رو میدم)
ولی به طور کلی الانم دارم اصلاح میکنم خوابم رو، تا دوهفته پیش که کامل آنلاین بودیم ده تا آلارم برای بیدار بودن نیاز داشتم الان که حضوریم بدون آلارم بیدار میشم که این یک نعمته.
کمبود زمان هم من به این نتیجه رسیدم که پخش کردن کارها ارزشمندتر از یک دفعه تموم کردنشه. مثلا اگه قرار باشه یک چیزی رو تا دوازده شب تحویل بدم و از دوازده ظهر وقت داشته باشم، توی چند ساعت مختلف تیکه تیکه انجام میدم تا بعد مستقیما توی دو سه ساعت کاملش کنم که جواب داده تا الان.
مشکل در ریاضی هم نمیدونم؛ اما سابقه برادرام نشون داده هرچقدر دبیرستان بیشتر بخونیش دانشگاه راحت تری در نتیجه من از الان هر روز یک ساعت تمرین رو دارم اضافه میکنم تا زمانشو کم کم ببرم بالا که وقتی به دانشگاه و زمانش رسیدم مشکلی نداشته باشم.
راستی نوید رنگ سیاه رو به نظرم بردار
اگه بخوایم طبق مشکلات مختلف و تیره و تاری که ایران و مردمش دارن رنگ برای چیزامون انتخاب کنیم همش باید سیاه باشه.
توی ۲۵۰۰ سال گذشته شاید روی همدیگه صد سال مردم ما زندگی آرام و پر از آسایشی داشته باشن که مجبور نباشن به خاطر جنگ یا بیکفایتیهای حکومتشون عذاب ببینن که اینم خیلی دست بالا گرفته شده و اگه دلیل دیگهای هم داره(که من این یکی رو از پست بالایی که توی پیشنهادی ها آورده و مربوط به آبه حدس زدم😂 ) میتونی قابلیت انتخاب رنگ بذاری برای مخاطب.
در کل موفق باشی
تشویش و اضطراب ناشی ازدلایلی که گفتی خودش نشونهی خوبیه.
سلام حبیب جان
ممنون. آره خدا رو شکر.
تو هم به نظر خوب میای. 🙂
ممنون بابت اشتراک تجربیاتت. دانشگاه ما که احتمالا از ترم بعد حضوری میشه. پس به این زودیها «چوب دانشگاه» بالاسرم نخواهد اومد. زمان کارم هم دست خودمه. مشکل از سمت خودم باید حل بشه. نه با اهرم های بیرونی.
آره. حس میکنم اگه دبیرستان ریاضی میخوندم خیلی بهتر بود. البته که من برنامه ام زمانی که وارد هنرستان میشدم چیز دیگه ای بود و الان چیز دیگه ایه. اما خب حسرت رو نمیشه دفن کرد.
آقا در ادامه جواب کاردو توضیح دادم دیگه. 🙂
یه بخش خیلی کم قضیه به خاطر مشکلات کشور بود. شاید ۰٫۱ (از ۱۰۰ واحد). من کلا به رنگهای تیره و طیفهای مختلف سیاه علاقه دارم. همونطور که گفتم هرجا گزینه دارک مود باشه حتما فعالش میکنم. تلگرام واتساپ اسلک آفیس ابسیدیان تقویم اسکایپ. بازم بگم؟ 🙂
وبلاگ هم که دیگه جای خود داره. باید زودتر از این حرفها سیاهش میکردم. 🤔
این افزونه یا موارد مشابهش رو میتونی نصب کنی. باهاش روی هر سایتی میتونی دیزاین مورد نظر خودتو پیاده کنی و اونجوری ببینیش (مثلا اینجا رو آبی کنی یا ویکی پدیا رو بنفش کنی).
https://chrome.google.com/webstore/detail/stylus/clngdbkpkpeebahjckkjfobafhncgmne?hl=en
بابت وبلاگ جدید هم بهت تبریک میگم. امیدوارم داخلش بنویسی و ما بیایم کامنت بزاریم. 🙂
آهان
این افزونه برای لب تاب کاربرد داره که من کلا باهاش مشکل دارم و فقط برای یادگیری کدنویسی ازش استفاده میکنم.
خواب بیشتر بر اساس عادت افراده تقریبا و اگه بتونی میزانشو تنظیم کنی مثلا ۱۱ تا ۶ بخوابی ساعت یازده شب که شد خودت خوابت میبره.. هرچقدرم کاری داشته باشی نمیتونی نخوابی
وبلاگه که سه ماهه هست! راستش نمیدونم چی بنویسیم توش فعلا فقط نگهش داشتم گذاشتمش کنار تا بعد. ولی هنوز در فکر راه اندازی سایتم که چون یک دفعه حضوری شد مدارس و امتحانا نوبت اول هست و بعد توی اسفند هم دوباره یک دور امتحان از هر درسی داریم،خیلی دست بالا بخوام حساب کن میفته برای عید!
الان افتادم روی دور داستان نویسی که هیچ جاش انقدر ارزشمند نیست که بذارم توی وبلاگ.
از طرفی سرویسهاشون خسته کننده است بخش کامنتها ۵۰۰ کاراکتر بود که درخواست دادم شد۱۰۰۰ کاراکتر که اونم بازم کم میومد… تازه بماند که این همه سایت طراحی میکنن زحمت طراحی درستش برای گوشی رو هم نمیکشن.
در نتیجه خواستی مطلبی چیزی بخونی فعلا ویرگول رو دارم که توش قراره دو روز یک بار درباره چیزای مختلف مطلب بذارم.
که اینطور. ولی من کلا با دسک تاپ مخصوصا کامپیوتر بیشتر حال میکنم.
آره. خود منم خیلی وقته عادت دارم حوالی ۴ میخوابم. مسئله این نیست که سخت خوابم میبره یا …
مسئله اینه که عادت کردم دیر بخوابم و دیر بیدار بشم. مخصوصا بلند شدن که خیلی خیلی برام سخته. شبها هم مقاومت عجیبی دارم که باعث میشه نتونم زودتر از زمان عادیم برم توی رخت خواب.
آها. حواسم نبود. 😃
حساس نباش هرچی هست بزار روی وبلاگت به نظرم. مردم اگه بدشون اومد یکیشو میخونن توی دلشون (یا توی کامنت) یه فحش میدن صفحه رو میبندن. 🙂
وقتی همه نوشته هاتو بزاری روی وبلاگ و پاک هم نکنی، بعدها که به عقب نکنی حس خیلی خیلی خوبی داره. چون میتونی پیشرفت خودت رو ببینی و این خیلی لذتبخشه و به آدم اعتماد به نفس میده. حتی اگه پیشرفتت مثل من کند باشه هم، برات جذاب خواهد بود.
blog.ir مشکلش چیه؟ توی بَیان وبلاگهای خوب زیادی هستن و به نظر نمیاد مشکل خاصی داشته باشن.
ویرگولت رو پیدا کردم. آخرین پستش «چکار کنیم تا مدارس حضوری برایمان کسل کننده نباشد؟» بود درسته؟
حبیب جان به نظرم خیلی روی پلتفرم حساس نباش. یکیشو انتخاب کن مشغول شو. همین ویرگول به نظرم چیز خوبیه. اگه دوست داری زود متنهات دیده بشه که عالیه (من خودم ترجیح دادم توی خلوت – اینجا – تمرین کنم). یکم فعال باشی خیلی زود دیده میشی. اگه نمیخوای زود دیده باشی، یا میخوای دستت توی تنظیمات باز باشه همون بلاگیکس یا بیان هم خوبه. یه پیشنهاد برادارانه هم برات دارم: «ظرف رو ولش کن. سعی کن بیشتر روی غذایی که میخوای درست کنی متمرکز باشی.»
توی همون ویرگول، سپهر سمیعی هست که ۱۰۰ها نوشته عمیق و ارزشمند (و البته کاملا جهتدار از نظر سیاسی) داره. احمد سبحانی هست. آقای دست انداز (جلال محسنی) هست. اینا هم متنهای خوبی دارن و هم اتفاقا نوشته هاشون تنوع خوبی داره (به جز سمیعی که همه اش سیاسیه).
(برای دسته بندی بهتر از عدد استفاده نمودم)
۱. فضای کامپیوتر برای من چندش آوره و همیشه موقع استفاده ازش گردن درد و کمردرد میگیرم ولی با گوشی راحت و آسوده در بهترین حالت خودم که خوابیده است کارمو میکنم.
۲.برای خواب به نظرم اگه عادته و بر حسب عادت بهم ریخته میتونی بری پیش مشاور تا راحت تر بتونی تنظیمش کنی.
۳. من اصولا تمام پستهام رو دارم ولی منتشر شده نیستند. مثلا همین پست ویرگول چکار کنیم کسل نشیم توی مدرسه حاصل بازنویسی یک پست مشابه بود که آبان ۹۹ نوشته بودمش.
۴. بیان ریسپانسیو نیست(😐) و بعد هفت سال هنوز درستش نکرده. پس اون از بلاگفا و بلاگیکسم بدتره.
۵. این افرادی که گفتی رو جز آقای سعیمی که اونم از قبل صفحه شون رو دیده بودم و نخونده زدم رفت.. خوندم مطالبشون رو. مخصوصا آقای دست انداز که خیلی خوب مینویسن.
۶. روی ظرف حساس نیستم ولی اینکه انقدر محدودیت دارن اعصاب خردکنه.
۷. بازخوردها رو نگووووووو! وبلاگ داشتم مرتبط به کدنویسی بود و کارایی که میکردم رو توش میذاشتم. این آخریاش کامنتام جز فحش توش چیز دیگه ای پیدا نمیشد چون قالبی که گذاشته بودم گویا عکسا رو رندوم (بدون انتخاب من و به انتخاب ربات یک سایتی)توی گالریش نشون میداد و عکسا مشکل داشتن😂😂
(با عدد موافقم)
۱- چرا؟ شاید صندلی و میزت استاندارد نیست. توی این حالتی که داری میگی هم حدس میزنم گردنت حالت مناسبی نداشته باشه. مطمئن باش کامپیوتر یا لپ تاپ هم برای چشمت و همه برای بهره وری خیلی بهتره. البته «مطمئن باش» غلطه. چون این بیشتر نظر شخصی منه.
۲- آره خواب که کاملا بر اساس عادته. اعتیاد به سیگارم یک عادته و ترکش خیلی خسته. منم معتاد به دیر خوابیدن محسوب میشم و ترک عادت یا اعتیاد سخته چه سیگار باشه چه دیرخوابی.
۳- من پیش نویس کامل معمولا نگه نمیدارم. یکی دوتا بیشتر نیست که اونا رو اصلا از انتشارشون پشیمون شدم. یه فایل ورد دارم توش ایده کلی یا یه سری کلمه کلیدی پستی که به ذهنم رسیده رو جمع میکنم که بعدا سر فرصت بیام بهش فکر کنم و بنویسمش.
۴- 🙂 متاسفانه من چون خودم معمولا با کامپیوتر وبگردی میکنم نسبت به دسک تاپ سوگیری دارم و حواسم به اینجور چیزها نیست. حق باتوعه. ریسپانسیو نبودن یک سایت روی موبایل خیلی آزاردهنده ست. (نزدیک به ۷۰ درصد بازدیدهای اینجا هم روی موبایل هست)
۵- آقا سپهر سمیعی خیلی باسواده اما متاسفانه توی سیاست طرف اشتباهی وایسادن (یا حداقل با افکار من خیلی فاصله دارن). اما من فکر میکنم آدم از دشمنش هم میتونه چیزی یاد بگیره چه برسه به یکی کسی که فقط نظرش مخالف منه (حالا بماند که از لحاظ دانش یا آکادمیک من اصلا در سطح ایشون نیستم)
۶- هزینه فایده ست دیگه. هر پلتفرم یه چیزی بهت میده یه چیزی ازت میگیره. مثلا اینجا که مال خودته دستت برای تقریبا هرکاری بازه. اما به دانش فنی، بودجه، وقت و انرژی خودت محدود میشی. به علاوه اینکه مسئولیت فنی سایتت هم به عهده خودته (هک بشه. باگ داشته باشه. هرچی بشه خودت باید درست کنی. فقط توی بعضی موارد مربوط به هاستینگ میشه از پشتیبانی شرکت هاستینگت استفاده کنی)
۷- در بحث نظر و بازخورد، اینکه کدوم بازخورد، به بازخورد چه کسی، در چه زمانی، در چه سطحی، اهمیت بدی به خودت بستگی داره. اما لازم نیست حتما نظر همه رو جدی بگیری (یا برعکس. نباید نظر همه رو نادیده بگیری).
من از بازخورد بیشتر نظرم روی ارتباط داشتن از طریق کامنت هست. یعنی دریافت انتقاد و تشویق و البته شبکه سازی و دوست یابی. از طریق وبلاگت (یا نوشته هات) میتونی دوست های خیلی خوب و البته با سلیقه های نزدیک به خودت پیدا کنی. (مثلا من دوتا دوست پیدا کردم که رابطه مون فراتر از کامنتهای وبلاگی و فضای وب هست)
اون قضیه هم یه اشتباه ساده و بی اهمیت بوده. 🙂 به قول خارجی ها
laugh it off. بخند بره.