خیلی وقت پیش پستی گذاشتم و در اون گفتم که حس کمال‌طلبی ندارم. اما الان فکر می‌کنم نمی‌شه با قطعیت کامل ویژگی‌های اخلاقی انسانی رو توصیف کرد.

مقدار مثبت و منفی، خاموش و روشن، صفر و یک و … برای ماشین‌ها و چیزهای منطقیه. بنابراین شاید نشه با اطمینان کامل اعلام کرد که من در هیچ زمینه‌ای کمال‌طلبی ندارم. نمی‌شه گفت من اصلا به برنده شدن میلی ندارم و اهل رقابت نیستم. احساسات و مسائل انسانی بیشتر در نوعی طیف قرار می‌گیرن. کم و زیاد. بیشتر و کمتر. نسبتا زیاد، نسبتا کم.

بالاخره هرکدوم ما به یک چیزی اهمیت می‌دیم و توش احساسات کمال‌طلبانه و رقابت‌جویانه داریم.

احمقانه‌ترین حالتش می‌شه، کمال‌طلبی وسواس‌گونۀ من برای دیدن تک تک قسمت‌های سریال مورد علاقه‌ام. و رقابت‌جویی من هم اینه که هرکی می‌گه جومونگ رو دیدم، می‌پرسم چندبار دیدی؟ و بعدش تعداد دفعاتی که خودم دیدم رو می‌گم (۵-۶ بار). افتخاری نداره. سودی هم نداشته. اما به هرحال هردوی این تمایل‌ها شکلی از وسواس هستن.

شکل زیبا و به شدت باارزش و مفید رقابت‌جویی هم می‌شه تمایلی که استاد شعبانعلی به بیشتر دونستن دارن. خودشون گفتن که دوست ندارن در حوزه‌هایی خاص از نظر علمی کسی بالاتر از خودشون باشه. البته رقابت‌شون به شکل سالم هست. یعنی به جای پایین کشیدن طرف مقابل، برای اوج گرفتن خودشون زحمت می‌کشن. به نظر من این کار، شکل باارزش و زیبای رقابته.

بنابراین همۀ ما شکلی و شدتی از کمال‌طلبی و رقابت‌جویی رو داریم. و اتفاقا اگر در جهت درست قرار بگیرن به محرکی مفید و سالم تبدیل می‌شن.

یکی از اصلی‌ترین جاهایی که باید یک سیلی محکم زیر گوش افکار کمال‌طلبانه زد جایی هست که حس می‌کنیم این میل داره ما رو از عمل دور می‌کنه.

یعنی دنبال آموزشگاه زبان خوب گشتن خوبه. اما نه اینکه کل آموزشگاه‌های شهر رو سر بزنی. فوقش یکی‌شون از صد نمره‌اش هشتاد و اون یکی هفتاده.

کیفیت انجام هرکاری رو می‌شه براساس یک طیف مورد سنجش قرار داد. یک سر طیف «عجلۀ زیادی و انجام کار با کمترین تلاش و کیفیت» و در سوی دیگه «صرف بیهودۀ منابع» قرار می‌گیره.

منظور از صرف بیهودۀ منابع اینه که، من به هرحال قرار نیست آموزشگاه زبانی پیدا کنم که دو ساعته سطح آشنایی من با زبان انگلیسی رو به حدی برسونه که بدون نیاز به فرهنگ لغت، کتاب بخونم و فیلم ببینم و آهنگ گوش کنم. حالا یکی‌شون توی پنج سال این کار رو انجام می‌ده و یکی توی هفت سال. بعضی هم هرگز (این موضوع خیلی جای بحث داره شاید بیشتر در موردش بنویسم).

به علاوۀ کمال‌طلبی در پیدا کردن یک ارائه دهندۀ کالا یا خدمت موردنظر یک نکتۀ دیگه هم هست که شاید باعث بشه یکم در انتخاب کردن عجله کنید.

هرچه تعداد گزینه‌های موجود بیشتر باشه تصمیم‌گیری سخت‌تر می‌شه. مثلا من کلا دو جفت کفش دارم. یه جفت کتونی و یه جفت کفش مردونه. واضحه که کتونی برای کارهای عادی و زمان‌هایی که پیاده‌روی بیشتری دارم استفاده می‌شه و کفش مردونه برای مهمونی و قرارهای رسمی‌تر یا مهم‌تر. اما در عوض چندین پیرهن دارم. هردفعه که می‌خوام برم بیرون حداقل ده بیست ثانیه فکر می‌کنم که چی بپوشم. و تعداد زیادی فاکتور برای بررسی هست. از رنگ شلوار مورد نظر و مکانی که قراره برم تا تمیز و آماده بودن لباس.

خلاصه. هرچی بیشتر به این فکر کنیم که آموزشگاه بهتر، تیپ زیباتر و کتاب آموزنده‌تر چیه و مدام به گزینه‌های بیشتری رو مد نظر قرار بدیم انتخاب سخت‌تر می‌شه. و در عین حال نمی‌شه مطمئن بود که آیا با جلوتر رفتن و بررسی گزینه‌های بیشتر شانس انتخاب گزینۀ بهتر بالاتر می‌ره یا نه.

از روی عمد گفتم گزینۀ بهتر. چون بهترین گزینه‌ وجود نداره. در واقع وجود داره اما حداقل برای ما در لحظۀ تصمیم‌گیری قابل تشخیص نیست و شاید هیچ وقت هم متوجه‌ش نشیم.

ممکنه فکر کنیم گاهی اوقات واقعا بهترین گزینه رو می‌بینیم و می‌فهمیم که بهترین گزینه‌ست. درسته. اما همیشه قضاوت اولیۀ ما درست نیست یا درست باقی نمی‌مونه.

فرضاََ من می‌دونم دو کتاب در حوزۀ تصمیم‌گیری هست که خوندن‌شون می‌تونه به من در تصمیم‌گیری بهتر کمک کنه. مثلا یکی‌شون رو آقای ایکس، استاد دانشگاه فلان که چهارتا کتاب خیلی خوب و مفید و پرفروش نوشته و من هم ازش خیلی خوشم میاد و قبولش دارم نوشته و دیگری رو یک استاد دانشگاه ناشناس. و اتفاقا از اولی تعریف‌های بهتر و بیشتری می‌شنوم. اولی صفحات بیشتری داره پس لابد خیلی دقیق و عمیق صحبت کرده.

پس به نظر من بهترین گزینه چیزی به جز کتاب آقای ایکس نیست. ممکنه این انتخاب درست باشه. اما احتمالش هم هست که آقای ایکس در این کتاب به خوبی کتاب‌های قبلیش تحقیق و مطالعه نکرده باشه و حرف‌های تکراری زده باشه. اما استاد ناشناس از تجربیات دست اول خودش نوشته باشه و حتی ممکنه قلم خوبی داشته و روان و ملموس نوشته باشه.

بنابراین من نباید خیلی خودم رو درگیر پیدا کردن بهترین گزینه بکنم. و باید بعد از زمانی محدود و بررسی چند فاکتور اقدام کنم.