نگهداری خاطرات خوش و خلاص شدن از خاطرات تلخ

من خودم چندتا از بهترین خاطرات دو سال اخیرم رو توی دفترچه خاطرات یا اگه طولانی بوده در جای دیگه ثبت کردم. و تقریبا مطالعه‌اش برای من اون لذت و شادی رو زنده می‌کنه. البته متمم در این نوشته اشاره کرده که بهتره خاطرات بد رو با حرف زدن یا نوشتن تخلیه کنیم تا کمرنگ بشن (و ابعادشون به کلمات محدود بشه) و خاطرات خوب رو چندین بار متوالی در ذهن بیاریم و با تمام بوها، تصاویر، صداها و کلمات بازسازی‌شون کنیم.

اما به هرحال به نظر من می‌شه خاطرات خوش رو اول چندبار تا داغه توی ذهن تثبیتش کنیم و بعد محض احتیاط روی کاغذ هم بنویسیم. و اتفاقا خلاص شدن از خاطرات بد راحت‌تره. فقط هروقت دیدیدم ذهن‌مون داره درگیرشون می‌شه سریع به صورت گفتاری یا نوشتاری تخلیه‌شون می‌کنیم.

داشتن دید کلی و جزئی

من توی یک سال اخیر بالای هرصفحۀ سالنامه‌ام به طور متوسط ۴-۶ تا شکل توخالی می‌کشم و اگر انجام بشن تیک می‌خورن (البته یکی‌شون برعکسه، مربوط به یه عادت بده که اگر انجام نشه تیک می‌خوره). حالا اگر به صفحات سال ۹۸ نگاه کنم به راحتی یه دید نسبی از عملکردم می‌بینم. حتی اگر این کار هم نکنم، باز توی گزارش روزانه معمولا اشاره می‌کنم به کارهای مفید و غیرمفید. اما بررسی اونا یکم کندتر و در مواردی دقیق‌تره.

علاوه بر اینکه می‌تونیم big picture رو ببینیم، هرشب (یا هرزمانی از روز) که از روزی که گذشت می‌نویسیم احتمالا می‌گیم عه نباید این کار رو می‌کردم و آفرین چه خوب شد این کار رو کردم. پس این نوشتن‌ها به بهینه‌تر کردن عادت‌هامون هم منجر می‌شه.

جلوگیری از خیانت حافظه

مغز تمام تلاشش رو می‌کنه که اطلاعات کمتری در خودش نگهداره. و سعی می‌کنه بسته به جهت‌گیری‌های (بعضا آنی) ذهنی ما خاطرات رو دستکاری کنه. مثلا وقتی با دوست‌تون قهرید مدام کارهای بدش به ذهن‌تون میاد، حتی اگر جایی قصد بدی نداشته فکر می‌کنید که قصد بدی داشته. و برعکس. وقتی کسی رو دوست داشته باشید، مدام ذهن‌تون بدی‌ها رو فیلتر می‌کنه و روی خوبی‌ها تمرکز می‌کنه.

حالا اگر دفترچه خاطرات داشته باشید. و مطمئن نباشید که پارسال که پول نیاز داشتید و دوست‌تون گفت اگر می‌تونست کمک می‌کرد؛ با نگاه کردن به دفترچۀ خاطرات یا یادداشت مربوط به اون زمان، اگر به این قضیه اشاره کرده باشید، می‌‌تونید ببینید در اون زمان برداشت‌تون از واکنشش این بوده که واقعا نمی‌تونسته کمک کنه یا حس کردید که نمی‌خواسته کمک کنه.

قوی‌تر شدن در نوشتن و تحلیل و موشکافی

البته به شرطی که درست و باحوصله بنویسید (حالا گاهی اوقات منم سرسری فقط می‌نویسم این کار و اون کار رو کردم اما بهتره یکم عمیق‌تر بشیم). به علاوه جالب‌تر اینه که من دقیقا یادمه یه کسی که بعدا ازش خیلی خوشم اومد رو اولین باری که دیدم در یادداشت‌هام به عنوان یه آدم جذاب بهش اشاره کردم (این جمله از نظر دستوری ایراد داره بعدا باید ویرایشش کنم). پس یعنی می‌تونیم به تحلیل‌های گذشته برگردیم و ببینیم واقعا قضاوت و تحلیل درستی کردیم یا بعدا اشتباه از آب در اومدن.

***

دو روز پیش یه نوشته دیگه هم دربارۀ خاطره‌نویسی منتشر کرده بودم. خوندنش شاید جالب باشه.

آیا پیشرفت تکنولوژی ارزش خاطره‌نویسی رو کم کرده؟