سلب مسئولیت: من هیچ تخصصی در هیچ کدام از حوزه‌هایی که در این مقاله درباره‌شان نظر می‌دهم ندارم. هیچ مطالعه یا تحقیق جامعی هم پشت این صحبت‌ها نیست. اما فکر می‌کنم منطق کافی در این حرف‌ها وجود دارد. این متن را نه به خاطر اطلاع‌رسانی و گسترش دانش عمومی بلکه برای ابراز خشم نوشتم. بنابراین از نظر علمی و تحلیلی انتظاری نداشته باشید.

کمبود آب

در اصفهان چندین روز است که اعتراضاتی برای مشکل مدیریتی در تأمین آب (حقابه کشاورزان) انجام می‌شود. در گوگل که سرچ کردم دیدم این زخم تازه نیست. در سال خونبار ۱۳۹۶ هم کشاورزان اصفهانی تجمع و اعتراض کرده بودند.

وقتی یوسف سلامی (گزارشگر ماله‌کش و مالشگر ۲۰:۳۰) به محل اعتراضات رفته بود و داشت گزارش می‌کرد، اعتراضات خیلی مسالمت‌آمیز بود. مردم خیلی مهربان درخواست خود را مطرح می‌کردند و البته خبری از نیروی انتظامی و قوه قهریه نبود. اما حالا که ویدئوها را می‌بینم، پلیس چادرها را آتش زده و محل تجمع پر از نیروهای امنیتی شده.

البته که من هیچ وقت یک کلمه از حرف‌های صدا و سیما را باور نکرده و نمی‌کنم. اما با توجه به گزارش مالشگر اعظم، واقعاً امیدوار بودم در اعتراضات اصفهان نیروی انتظامی وارد فاز خشونت نشود.

ریشه‌های بی‌آبی در ایران

مشکلات آب در ایران بسیار ریشه‌ای است. بنا به جبر جغرافیایی و سلسله تصمیمات نادرست، استان‌های مرکزی مثل اصفهان و یزد و استان مرکزی پر از صنایع آب‌بر شده‌اند. البته که بخشی از این صنایع می‌بایستی در اینجاها می‌بودند. برای مثال وقتی یک معدن آهن در یزد قرار دارد، نمی‌شود معدن آهن را در بندر عباس احداث کرد. اما بخش بزرگی از صنایع می‌توانستند وسط کویر نباشند.

اصلاً صنایع به کنار. ۷۵-۹۰ درصد آب ایران، در کشاورزی مصرف می‌شود. یعنی صنایع و بخش خانگی (بخش خانگی بخشی است که صدا و سیما و کلاً حکومت ایران در موردش زیاد ورور می‎‌کنند، در ادامه توضیح می‌دهم چرا) بخش کوچکی از مصرف را به خود اختصاص داده‌اند. (+)

بخشی از مسئله تقصیر کشاورزان است که بی‌توجه به اقلیم ایران و بدون تجهیزات بهینه، کشاورزی می‌کنند. بخش بزرگی از این عقب‌ماندگی فنی هم تقصیر حکومت است. چرا که عمده کشاورزان ایرانی مَلّاک و ثروتمند نیستند. و سیستم زندگی‌شان به این شکل است که با درآمد ناشی از فروش محصول به شکل سربه‌سر زندگی‌شان را می‌چرخانند و ملزومات کشت بعدی را تهیه می‌کنند. این طور نیست که همه کشاورزان از خودشان پول اضافه برای تهیه تجهیزات پیشرفته و بهینه را داشته باشند.

همانطور که گفتم تمام ارکان حکومت خودشان را پاره می‌کنند تا به ما بگویند که مردم ایران خیلی آب مصرف می‌کنند و مشکل کم‌آبی به خاطر مصرف زیاد مردم (شهروندان) است. شاید ما واقعاً مردمان پرمصرفی باشیم. اما علت اصلی کم‌آبی ایران، مسواک زدن‌های طولانی و زیاد چایی خوردن ما نیست.

طبق آمارهای مختلف (که یادم است در کتاب درسی انسان و محیط زیست ما هم بودند) بخش کشاورزی حدود ۹۰ درصد، خانگی ۸ درصد و صنعت ۲ درصد از آب را مصرف می‌کنند. اصلاً فرض کنیم منِ ساکن تهران یا هم‌وطن ساکن یزد یا تبریز ۴ برابر میانگین جهانی، برای کارهای روزانه آب مصرف می‌کنیم. مثلاً من از هفته بعد هفته‌ای یک یا دو بار حمام می‌روم. و تمام مردم هم به انحاء مختلف مصرف‌شان یک چهارم می‌شود. آیا مشکل کم‌آبی حل می‌شود؟ نه. حتی یک ذره هم بهتر نمی‌شود. (+)

کشور به سان یک خانواده

طور دیگری توضیح می‌دهم. فرض کنید، در خانه‌ای سه فرزند (۱۸ ساله، ۱۳ ساله و ۸ ساله) وجود دارد.

علی در ماه از پدر ۹۰۰ هزار تومان پول تو جیبی می‌گیرد و بخشی از آن را برای رفت‌وآمد خود به مدرسه و خوردوخوراک هزینه می‌کند. اما نیمی از پولش را برای گیم‌نت و سیگار خرج می‌کند.

حسام ۸۰ هزار تومان پول تو جیبی می‌گیرد و با آن به مدرسه رفت‌و‌آمد می‌کند و هرازگاهی برای خودش بستنی یا آدامس می‌خرد.

جواد ۲۰ هزار تومان پول تو جیبی می‌گیرد و با توجه به اینکه خیلی کوچک است و پدر و مادر او را به مدرسه می‌برند، تنها هزینه او خوراکی‌هایی است که در زنگ تفریح می‌خرد.

حالا فرض کنیم از ماه جاری پدر خانواده به مشکل مالی بر خورده. او می‌خواهد پول تو جیبی بچه‌ها را کم کند. منطق چه می‌گوید؟ منطق می‌گوید بیشترین هدررفت پول خانواده از سمت علی است. پس باید از پول تو جیبی علی کم کنیم. در حالت عادلانه (اگر حالا ۵۰۰ هزار تومان برای هر سه نفر داریم که باید تقسیم شود)، ۳۵۰ هزار تومان برای علی، ۱۰۰ هزار تومان برای حسام و ۵۰ هزار تومان برای جواد کافی و مناسب است.

حالا در داستان آب ایران، حکومت گیر داده به بخش شهری که مصرفش یک دهم بخش کشاورزی است. در مثال پول تو جیبی بچه‌ها، مثل این می‌ماند که پدر خانواده به ۲۰ هزار تومان خرجِ جواد گیر بدهد و نخواهد به ۹۰۰ هزار تومان هزینه علی نگاه کند. داستان، سوراخ سوزن و دروازه است.

تبدیل مشکل سخت به مشکل آسان

اگر مشکل آب ایران را «پرمصرف بودن شهروندان ایران» تعریف کنیم، راه‌حل ساده و ارزان‌قیمت است و حکومت به راحتی خودش را مشغول حل کردن مشکل نشان می‌دهد.

شهرداری بنر می‌زند آب را هدر ندهید. صدا و سیما تیزر می‌رود. برای ما فرهنگ‌سازی می‌کنند و الی آخر. اگر هم مشکل کم‌آبی ادامه پیدا کرد مردم مقصر هستند. وگرنه همه شاهد هستند که حکومت چه تلاش‌هایی برای حل مشکل انجام داده.

اما اگر اعتراف کنند که علت اصلی کمبود آب «بهینه و عقلانی نبودن کشاورزی در ایران» است، راه‌حل خیلی سخت می‌شود.

باید میلیاردها تومان بودجه تعیین شود تا به کشاورزان برای تجهیز کردن زمین‌ها کمک کنند. باید با انواع طرح‌ها و امتیازات کشاورزان را مطلع/راضی کنند که اصلاً در ایران چیزهایی مانند خیار و هندوانه نباید کاشته شود.

می‌بینید؟ همه‌اش دردسر همه‌اش هزینه. چه کاری است که بیایند مشکل را از ریشه حل کنند. ترجیح می‌دهند به ورور کردن «آب هست ولی کم است» ادامه دهند.

البته که ما وظیفه داریم تا جای ممکن آب را هدر ندهیم (و البته این لطف ما به خودمان است). اما نمی‌شود که همه چیز گردن مردم باشد. اگر قرار باشد وقتی آب کم می‌آید مردم مدارا کنند و حمام نروند و گوشت نخورند، وقتی هوا آلوده می‌شود مردم ماشین استفاده نکنند، وقتی کرونا می‌آید مردم سر کار نروند، و خلاصه هرچه می‌شود فقط مردم هزینه بدهند، حکومت را برای چه می‌خواهیم؟ آقابالاسر می‌خواستیم که بیاید برای ما شکرخواری اضافه کند و امر و نهی کند؟

آلودگی هوا

هرسال مسئولین از اینکه زود هوا سرد می‌شود و شهرهایی مثل تهران آلودگی هوایشان به حد فاجعه می‌رسد سورپرایز می‌شوند. انگار حافظه‌شان را سالی یک‌بار reset می‌کنند (احتمالاً موجودی حساب‌شان هم reset می‌شود که هیچ‌وقت سیر نمی‌شوند). هر سال هم تنها اقدام‌شان این است که مدارس را تعطیل کنند و از مردم بخواهند کمتر از خودروی شخصی استفاده کنند و افراد آسیب‌پذیر بیرون نروند.

یعنی راه‌حل‌ها حتی از جنس چسب‌زخم و مسکّن هم نیست. هیچ راه‌حلی ندارند. فقط سرشان را می‌کنند زیر برف تا مشکلات را نبینند.

خودروسازی و پتروشیمی در ایران دولتی است. حکومت باید خودروها و سوخت را بهینه‌سازی کند تا آلایندگی‌شان کاهش یابد. هردو بخش مهم مربوط به آلودگی هوا (یعنی تولید سوخت و تولید خودروها) در دست خود حکومت است.

کمبود برق و گاز

در تابستان که هوا گرم بود، برق قطع می‌شد. به عینه در اخبار زنده دیدم که وزیر نیرو فرمود راه‌حل ما این است که منتظر خنک شدن هوا بمانیم (صد رحمت به راه‌حل‌های چسب‌زخمی).

حالا هم که هوا سرد شده، در کشوری که یکی از بزرگ‌ترین دارندگان ذخایر گاز جهان است و البته برای گازش مشتری هم ندارد – اما مسئولانش درباره زمین و زمان حرف مفت می‌زنند – با کمبود گاز مواجه هستیم و باز لازم است مردم مصرف‌شان را کم کنند و منتظر بمانیم که هوا گرم شود (البته وقتی هوا گرم شود برق قطع می‌شود. کلاً همیشه یا باید برق قطع باشد یا گاز). (+) (+)

اگر قرار بود منتظر بمانیم طبیعت برای‌مان تصمیم بگیرد چرا جامعه و حکومت تشکیل دادیم؟ دعا کردن و منتظر ماندن را که من هم بلد هستم. خروجی آن همه کارشناس و بودجه کجاست؟

اقتصاد و رشد منفی جمعیت

بین رشد جمعیت یا میل به تولید مثل و وضعیت اقتصادی رابطه مستقیم وجود دارد.

برای مثال رشد جمعیت در کشورهای آفریقایی (فقیر) بسیار بالا و در کشورهای اروپایی (غنی) بسیار پایین (و بعضاً منفی) است. چرا؟ در آفریقا تعدد فرزند دلایل مختلفی دارد که من دو موردش را نام می‌برم (بقیه را بلد نیستم و به بحث ما هم مربوط نیستند):

  • مرگ و میر کودکان زیاد است بنابراین بچه‌های بیشتری می‌آورند تا اگر چندتایی از دست رفتند، باز هم بچه‌ای باشد.
  • در خانواده‌های فقیر و روستایی سراسر جهان بچه‌ها کمک حال خانواده هستند (برعکس خانواده‌های متوسط و غنی و شهرنشین که بچه‌هایشان فقط هزینه هستند). بچه‌ها در کارهای کشاورزی و دامداری و غیره کمک می‌کنند و حتی پیش دیگران کار می‌کنند و برای خانواده پول در می‌آورند. بنابراین فرزندآوری برای قشر فقیر و یا روستایی فایده اقتصادی دارد.

یکی از دلایل بالاتر بودن نرخ باروری در استان‌های محروم‌تر ما که از قضای روزگار بخش قابل‌توجهی از آنها اهل سنّت هستند، همین مسائل است. البته بزرگوارانی که پیش از بالا رفتن فیزیکی از منبر، از نظر روانی-معنوی هم بالا می‌روند یا به قول خارجی‌ها high می‌شوند، معتقدند که بالاتر بودن نرخ رشد جمعیت اهل تسنّن نسبت به باقی مردم ایران یک برنامه بزرگ است که از طریق آن می‌خواهند ایران را به یک کشور با اکثریت سُنّی تبدیل کنند.

این سکه روی دیگری هم دارد. یعنی جمعیت شهرنشین ما که اکثریت‌شان طبقه متوسط و فقیر هستند، با دیدن وضع اقتصادی نابه‌سامان کشور، برای حال و آینده خودشان هم وضعیت خوشایندی را متصور نیستند، بنابراین میلی به بچه‌دار شدن ندارند.

همانطور که گفتم در شهرنشینی بچه‌ها تا سن ۱۸ یا حتی کمی بعدتر فقط هزینه هستند. تازه بعد از اینکه وارد درآمدزایی می‌شوند، ادعای استقلال کرده و خانواده را ترک می‌کنند. بنابراین نه از نظر روحی-روانی و نه از نظر اقتصادی انگیزه بچه‌دار شدن در بخش اعظم جمعیت ایران (طبقه متوسط و طبقه فقیر شهرنشین) تضعیف یا نابود شده است.

اقتصاد و کرونا و شیوه مدیریت و حل مشکلات در ایران

راه‌حل‌های مسئولین در ایران (اگر اصلاً راه‌حلی در کار باشد) یا اثربخش نیستند، یا دقیقاً خلاف چیزی که باید، نتیجه می‌دهند.

برای مثال، اشاره کردم که بد شدن وضع اقتصادی باعث شده که نرخ ازدواج و باروری کاهش یابد. راه‌حل بزرگواران این است که به جوانان وام‌های سنگین برای ازدواج و تولید مثل بدهند (بیا قربونت برم، اینم پول ت جیبیت، تو فقط برو تو رخت‌خواب و جمعیت رو زیاد کن).

همین الان هم مشکلات کسری بودجه و فقر دولت محل بحث دارد، بعد می‌خواهند از کیسه خلیفه به جوانانی که طاقت‌شان طاق شده برای تولید مثل پول ببخشند. کدام جوانان؟ جوانان فقیر. کدام پول؟ پولی که بدون پشتوانه چاپ می‌شود و چاپش موجب تورم می‌شود. کدام تورم؟ تورمی که دهان جوانان فقیر را صاف می‌کند. (چه شد؟ راه‌حل‌شان مثل بومرنگ بازگشت و همان قشری که می‌خواست کمک کند را با خاک یکسان کرد.)

تازه بماند که خود این کار ظلم است به بقیه. چرا که خیلی‌ها بنا به دلایل مختلف نمی‌خواهند ازدواج کنند یا بچه بیاورند. آنوقت همه با هم باید هزینه عیش و نوش یک عده دیگر را بدهند. مثلاً فرض کنید یک میلیون جوان ازدواج می‌کنند و از وام‌ها و امتیازات بهره‌مند می‌شوند. اما تأمین همین تسهیلات مثلاً ۱۰% تورم ایجاد می‌کند (یعنی اگر امروز ۱۰۰ هزار تومان معادل یک کیلو گوشت باشد، فردا می‌شود ۱۱۰ هزار تومان، به همین نسبت خانه یک میلیاردی می‌شود یک میلیارد و صد میلیون تومان). و زندگی برای ۸۰ میلیون نفر سخت‌تر می‌شود و عده زیادی در فقر و مشکلات دیگر عمیق‌تر فرو می‌روند. (عده‌ای معتقدند که ما خیلی وقت است که طبقه متوسط نداریم. تنها فقیر و غنی باقی مانده.)

در مدیریت کرونا هم بر خلاف حالت عادی که با مردم تعارف نداشتند و با زبان چوب و آتش صحبت می‌کردند، ادای کشورهای دموکراتیک را در آوردند و خیلی به پر و پای مردم نپیچیدند. برای مثال، هیچ‌وقت سر ماسک نزدن خیلی جدی برخورد نکردند، هیچ‌وقت محدودیت شبانه و سفرهای بین‌شهری را درست اجرا نکردند (اما پول خوبی از طریق جریمه‌ها به جیب زدند)، به موقع واکسن نزدند و هنوز هم عقب هستند.

ای بابا. ما که تلاش‌مون رو کردیم. اما مردم متاسفانه رعایت نکردن.

زمانی که ماسک نداشتند، فرمودند که ماسک فقط برای بیماران و پزشکان و پرستاران واجب است. بعدها که ماسک را تولید کردند (و به قیمت‌های دولاپهنا آماده فروش کردند) فرمودند که حتماً ماسک بزنید و دوباره مالشگر اعظم را به خیابان‌ها فرستادند تا تک‌به‌تک با کسانی که ماسک نمی‌زنند صحبت کند (الان هم دارد با کسانی که واکسن نمی‌زنند صحبت می‌کند).

خلاصه مدیریت بحران در ایران رویکردش «سلب مسئولیت محور» است، یعنی کاری می‌کنند که بعداً برای سؤال‌ها جوابی در چنته داشته باشند، بگویند که ما تلاش‌مان را کردیم، اگر نشد تقصیر خارجی‌ها و مردم است. مدیریت بحران را انجام می‌دهند که کاری کرده باشند و زبان‌شان دو متر دراز باشد (البته کاری هم نکنند باز زبان‌شان دراز است). محدودیت‌های نصفه‌ونیمه می‌گذارند که بگویند ما هم کاری کردیم. اما نمی‌آیند آن را درست اجرا کنند تا همه زودتر از دست ویروس خلاص شوند.

راستی. گنده‌گویان اول منطقه و جهان، توانایی تأمین آب شرب جمعیت کثیری از یک استان را ندارند و مردم کشور و خیرین آستین بالازده‌اند. باز هم سؤال پیش می‌آید، اگر قرار است در بی‌آبی، در تأمین آب شرب برادران و خواهران سیستان و بلوچستان، در سیل و زلزله و غیره، همیشه مردم به هم کمک کنند، نقش حکومت در این میان چیست؟ آن همه مالیات و تعرفه گمرکی و رانت و نفت و گاز و پتروشیمی و معادن و مالیات‌ و غیره برای چه در دست کسانی است که مسئولیت هیچ کاری را به عهده نمی‌گیرند؟

پی‌نوشت

نوشتن این متن و فکر کردن به آینده به من کمی آرامش داد. برای بعضی‌ها فقط می‌توانم آرزوی مرگ کنم. مرگی دردناک و بی‌رحمانه. فکر کردن به مرگ‌شان آرامش‌بخش است. نمی‌دانم این پست باقی بماند یا نه. اگر ماند، سندی می‌شود که یادم بماند، لال نبودم.