تماشای مستند «حالا به کجا حمله کنیم» اثر مایکل مور برای دولتمردان و مردم آمریکا میتواند پر از درس و حسرت باشد. برای ما چه؟ برای ما ده برابر بیشتر درس و حسرت دارد.
در این مستند مایکل مور به کشورهای اروپایی و البته تونس سفر میکند و از هر کشور یک ایده میدزد تا برای کشورش – آمریکا – ببرد.
تماشای این مستند را حتما توصیه میکنم. در ادامه لیست کشورها و درسهایی که مایکل مور از آنها یاد میگیرد را به صورت خلاصهوار مرور میکنیم.
ایتالیا – مزایای کاری و تعطیلات باحقوق
در ایتالیا مایکل مور میزان تعطیلات و مرخصیهای باحقوق ایتالیا را آمریکا مقایسه میکند. و از دیدن این که در بسیاری از کارخانجات و مشاغل افراد میتوانند دو ساعت برای ناهار به خانه بروند و با آسایش ناهار خورده و به کار برگردند، تعجب میکند.
در پایان این بخش از مستند، به این نتیجه میرسید که قوانین کار ایران نسبت به آمریکا، به قوانین کار اروپا – که بهتر هستند – نزدیکتر است.
یک عضو رده بالای اتحادیۀ کارگری کارخانه دوکاتی در صحبتهایش گفت:
«هیچ چیزی به آسانی به دست نیامده. درگیریهای سخت و خشنی وجود داشت. اعضای اتحادیههای کارگری آنقدر جنگیدند و محاکمه شدند و به زندان افتادند و مقاومت کردند تا در نهایت خواستههایشان به قانون کار اضافه شد.»
در ایتالیا و بسیاری از کشورهای اروپایی به خانمها و بعضا آقایان ۶ ماه یا بیشتر مرخصی با حقوق داده میشود. نکتۀ جالب این است که فقط دو کشور در جهان هستند که استطاعت مالی پرداخت حقوق به زنان در مرخصی پس از زایمان را ندارند و آن را پرداخت نمیکنند:
پاپوا گینه نو و ایالات متحدۀ آمریکا
فرانسه – اهمیت تغذیه در مدارس
مایکل مور به یک مدرسه در فرانسه میرود و عادات غذایی بچهها را بررسی میکند.
وقتی تصاویر غذاهایی که در این مدرسه سرو میشوند را با غذاهایی که در مدارس آمریکایی سرو میشوند مقایسه کنید میفهمید اختلاف از زمین تا آسمان است.
مایکل مور ادعا کرد، این مدرسهای که به آن رفته و تصویربرداری کرده یک مدرسۀ دولتی در یکی از شهرهای نسبتا فقیر فرانسه است.
به قول مایکل مور، در فرانسه ناهار در طی ۲۰ دقیقه و با عجله خورده نمیشود. بلکه به آن به چشم «زنگ ناهار» یا «زنگ غذا» نگاه میشود. بچهها یاد میگیرند رژیم غذایی سالم و متعادل چگونه است و چگونه باید متمدنانه غذا خورد و از آن لذت برد.
در ادامه مایکل مور توضیح میدهد که در واقع خدمات جذابی که دولت فرانسه – و خیلی از کشورهای اروپایی دیگر – به شهروندان میدهند در واقع از طریق مالیات تامین مالی شده است.
فنلاند – مدارس نمونه در سطح جهان
در دهه ۱۹۶۰ مدارس فنلاند و آمریکا در سطح مشابهی قرار داشتند اما امروز مدارس فنلاند برترین و پربازدهترین مدارس هستند – و آمریکا جایی در صدر فهرستها ندارد.
راز اصلی موفقیت مدارس فنلاندی – از قول وزیر آموزش و پرورش – ندادن تکلیف و مشق خانه به دانشآموزان است. آنها سعی میکنند به کودکان و نوجوانان اجازۀ بچگی کردن و جوانی کردن بدهند.
بچههای کوچک – سالهای اول دبستان – حدودا هفتهای ۲۰ ساعت در مدرسه هستند. مدارس فنلاند در مقایسه با کشورهای غربی، کوتاهترین ساعات در طول روز و کوتاهترین زمان در طول سال را برای آموزش اختصاص دادهاند. معلمان و سیستم آموزش به استراحت دادن به ذهن دانشآموزان و تفریح کردنشان اهمیت زیادی میدهند.
سیستم آموزش فنلاند – بر خلاف سیستم آموزش آمریکا – به شدت مخالف تستهای چهارگزینهای استاندارد است. حتی اگر آزمونی هم گرفته میشود باید به صورت تشریحی باشد. با آموزش تستی، دانشآموزان تست زدن را یاد میگیرند نه خود مطالبی که باید یاد بگیرند.
مدرسه باید جایی باشد که در آن راهی برای یادگیری چیزهایی که دوست داریم پیدا کنیم.
در مدارس آمریکایی روی مباحثی مثل ادبیات، شعر، علوم اجتماعی، موسیقی و … وقت کمتری گذاشته میشود و این دروس از تستهای چهارگزینهای استاندارد هم حذف میشوند. در فنلاند به درسهایی که خلاقیت و فعالیت ذهنی بچهها را بیشتر میکنند، توجه ویژهای میشود. آشپزی، سرودخوانی، موسیقی، کارهای هنری – مثل مجسمهسازی یا نجاری – و غیره جزء مواردی هستند که دانشآموزان فنلاندی به آنها میپردازند.
در اصل کاربرد تستهای چهارگزینهای استاندارد آمریکا این است که معلوم شود کدام مدارس عملکرد بهتری دارند. در مقابل، وزیر آموزش فنلاند میگوید ما به این تستها نیازی نداریم. برای هرکسی نزدیکترین مدرسه بهترین مدرسه است. چون تمام مدارس فنلاند کیفیت مشابهی دارند.
تعیین شهریه در مدارس فنلاند غیرقانونیست. تقریبا مدرسۀ غیردولتی – پولی – وجود ندارد. بنابراین خانوادههای ثروتمند مجبورند از بالا ماندن کیفیت آموزش مدارس دولتی مطمئن شوند. وقتی تمام بچهها از تمام طبقات جامعه کنار هم تحصیل کنند، شاید در آینده با هم کمی همدلتر و مهربانتر باشند.
آلمان – حقوق کارگری و کنار آمدن با گذشتۀ تاریک
در آلمان کسی به شغل دوم و سوم نیاز ندارد.
اگر کسی حس کند که به خاطر شغلش دچار استرس شدید شده سه هفته مرخصی میگیرد و از خدمات رایگان مراکز ماساژ و آبدرمانی استفاده میکند.
نصف اعضای هیئت مدیرۀ هر شرکت نمایندههای کارگران هستند و کارگران قدرت تصمیمگیری و چانهزنی دارند.
آلمانیها در مدارس تاریخ جنگ جهانی و جنایاتی که نازیها در حق یهودیان و اسلاوها و کولیها و لهستانیها مرتکب شدند را به دانشآموزان درس میدهند. آنها گذشته خود را پنهان یا کتمان نمیکنند. آنها تاوان گناهان گذشتگان را میدهند و آن گناهان را فراموش هم نمیکنند. به عنوان غرامت یهودیانی که بازماندهای نداشتند، آلمان مقادیر مختلفی در طول این سالها به دولت اسرائیل پرداخت کرده.
جلوی خانۀ یهودیانی که بیرون رانده و کشته شدند پلاکهایی شامل نام و تاریخ مرگشان گذاشته شده است. تابلوهایی در خیابانها هست که برخی از قوانین تبعیضآمیزِ دوران نازیها را یادآوری میکنند. «یهودیان از خدمات اجتماعی محروم هستند.» «یهودیان فقط میتوانند روی نیمکتهای زرد بنشینند.»
مایکل مور در ادامه تابلوهای احتمالی که باید در شهرهای آمریکا نصب شوند را نشان میدهد.
«ژوئن ۱۷۱۲، حراجی وال استریت، فروش ۱۰۴ بردۀ سالم.»
«۱۹۱۶، رای دادن زنان در این محل اخذ رای غیرقانونیست و فرد خاطی بازداشت میشود.»
آمریکا هم روی خون سرخپوستان و سیاهپوستان بنا شده است. اما آیا آمریکاییها هم مثل آلمانیها به گناهان گذشته فکر میکنند و به دنبال جبران هستند؟
ایدهای که مایکل مور از آلمان دزدید، پذیرش نیمۀ تاریک وجود – گذشتۀ خونین، و تلاش برای جبران است.
نروژ – محترم شمردن و بازپروری زندانیان
در نروژ زندان محل بازپروریست نه انتقامگیری.
زندانیان – البته کسانی را میبینیم که فارغ از جرمشان رفتار خوبی در زندان داشتهاند – در محلی زندگی میکنند که شباهتی به زندان ندارد. دیوار و نگهبانهای مسلح وجود ندارند. البته رود یا کانالی وجود دارد که زندانیان حق شنا کردن در آن را ندارند. ۴ نگهبان ۱۱۵ زندانی را مدیریت میکنند.
تنها تنبیهی که وجود دارد این است که از زندانیان آزادیشان گرفته میشود.
حدود ۸۰ درصد زندانیان آزادشدۀ آمریکایی بعد از ۵ سال به زندان بر میگردند. نرخ بازگشت در آمریکا یکی از بالاترینها و در نروژ یکی از پایینترینهاست. حدود ۲۰ درصد زندانیان نروژی به زندان برمیگردند.
زندان اول، یک زندان بود که زندانیان خوش رفتار به آن فرستاده میشدند. در ادامه مایکل مور به یک زندان فوق امنیتی میرود. زندانیان ترسی از چاقو خوردن ندارند. نگهبانان شوکر، تفنگ، باتوم و یا اسپری فلفل حمل نمیکنند. هر زندانی اتاق – اتاق مجهز به همه چیز – خودش را دارد. یکی فلسفه و سیاست میخواند و میخواهد پس از آزادی وارد سیاست شود. دیگری هنر و نقاشی یاد میگیرد.
برخلاف آمریکا، زندانیان نروژی حق رای دارند. و حتی در زندانها مناظرۀ انتخاباتی برگزار میشود.
یک کتابخانۀ بزرگ وجود دارد که محبوبترین بخش زندان است. یک استودیوی موسیقی و مربی وجود دارد که زندانیان در آنجا با هم آهنگ میسازند و میخوانند.
حداکثر مدت حبس در نروژ ۲۱ سال است. و نروژ پایینترین نرخ قتل در دنیا را دارد.
نتیجهگیری مایکل مور
رویای آمریکایی همه جا زندهست. به جز در آمریکا. خیلی از ایدههای خوبی که مور در اروپا پیدا کرد، در واقع ریشۀ آمریکایی داشتند.
یکی از مصاحبهشوندگان فنلاندی گفته بود بخشی از ایدههای پیادهشده در مدارس فنلاند، از آمریکا گرفته شدهاند.
روز جهانی کارگر (۱ مه)، به مناسبت اعتراضات کارگری ۱۸۸۶ کارگران شیکاگو نامگذاری شده است. آن اعتراضات منجر به تصویب روزهای کاری هشت ساعته و تعطیلات آخر هفته و غیره و تاسیس اتحادیههای کارگری شد.
ایدۀ عدم تحمیل تنبیه خشونتآمیز و سخت برای زندانیان از طرف پدران بنیانگذار آمریکا مطرح شده است. و همچنین ایدۀ زندانهایی که در نروژ دیده میشوند هم ریشۀ آمریکایی دارد.
جمعبندی من
اول از همه این که من کل مطالب را بازگو نکردم. برای مثال مایکل مور به تونس و اسلوونی و ایسلند هم سفر کرد و از آنجا هم درسهایی گرفت. که من برای طولانی نشدن مطلب و بینیاز نشدن مخاطب از منبع اصلی آنها را ننوشتم.
دوم این که قطعا و حتما آلمان و فرانسه و ایتالیا و فنلاند هم مدینۀ فاضله یا آرمانشهر نیستند. هرکدام خوبیها و بدیهایی دارند. اروپاییهای مهربان در طی دو دهه اخیر کشورهایی مثل لیبی و سوریه و عراق و افغانستان را به ۷ روش مختلف سامورایی مورد نوازش قرار دادهاند.
اما به هرحال چون آلمانیها هنوزم سلاح تولید میکنند و فرانسویها مسلمانان را اذیت میکنند دلیل نمیشود ازشان الگو نگیریم. ما باید هرکشوری را بررسی کنیم و ببینیم چه چیزهای خوبی میتوان ازشان یاد گرفت و در کشور خودمان پیاده کرد.
ایران هم جزء کشورهای پرزندانی است. منبع فهرست زیر.
- آمریکا، ۲٫۱ میلیون زندانی
- چین، ۱٫۷ میلیون زندانی
- برزیل، ۷۰۰ هزار زندانی
- روسیه، ۵۰۰ هزار زندانی
- هند، ۴۶۰ هزار زندانی
- تایلند، ۳۷۵ هزار زندانی
- ترکیه، ۲۸۶ هزار زندانی
- ایران، ۲۴۰ هزار زندانی
- فیلیپین، ۲۱۵ هزار زندانی
- اندونزی، ۲۱۰ هزار زندانی
هنگام مقایسۀ این آمار به جمعیت کشورها و وجود و عدم وجود مجازات اعدام و گستردگی آن هم توجه کنید. چین ۵ برابر آمریکا جمعیت دارد. در مقابل، چین هرساله به تنهایی بیش از تمام کشورهای دیگر مجازات اعدام انجام میدهد (+). این دو نکتۀ معنادار – و نکات مشابه – دید ما را به این فهرست واقعگرایانهتر میکنند.
شاید زندانیها در ایران وضعیتشان به بدی آمریکا نباشد اما قطعا بازگشتشان به جامعه سخت است. برای بسیاری از امور نامربوط هم گواهی سوءپیشینه لازم است. کمتر کسی به فرد سابقهدار کار میدهد. خلاصه که فضا برای بازگشت کامل شخص به جامعه و دور نگه داشتنش از جرم اصلا مناسب نیست.
خوشبختانه اصلا در مدارس ما غذایی داده نمیشود که بخواهیم سرش بحث کنیم. راستی جالب است بدانید اسما حدود یک چهارم بودجۀ دولت متعلق به وزارت آموزش و پرورش است. البته اگر کسی مدارس ایران را دیده باشد این عدد را هیچ جوره نمیتواند باور کند.
امیدوارم روزی آموزش و پرورش ما هم سر عقل بیاید. روزهای تحصیلی ۴ ساعته و مشق ندادن پیشکش. ایکاش حداقل دکان کنکور را جمع کنند.
در مورد اتحادیههای کارگری و حقوق کارگران اطلاعی ندارم. اما مطمئنم سالها مانده تا روزی که کارگران ما هم مثل کارگران ایتالیایی و آلمانی قدرت و نفوذ داشته باشند. به امید آن روز.
مایکل مور آخرهای مستند که با دوستش حرف میزد گفت:
ما که در دوران جنگ سرد بزرگ شدیم مطمئن بودیم، سرپا ماندن دیوار برلین – که شاید نشان اقتدار شوروی و کمونیسم در اروپا بود، یک قطعیت است. اما به خودمان آمدیم و دیدیم دارند تخریبش میکنند. من به شکل عجیبی امیدوارم که باز هم از این اتفاقات باورنکردنیِ خوب میافتد. و چیزهای ظاهرا ناممکن ممکن میشوند – نقل به مضمون
این حرف مایکل مور برای من دلگرمکننده بود. به نظر نمیآید ما ایرانیها هم به این زودیها آب خوش از گلویمان پایین برود. اما شاید – فقط شاید – برای ما هم مثل دیوار برلین، به یکباره ورق برگشت.
این مستند رو همین امروز رفتم دیدم.
دقیقن همینی بود که گفتی. همراه با یک عالمه آه و حسرت.
اما همین که جمله ی آخرت رو خوندم حس کردم اون ورقی که باید به یک باره برگرده الان داره اتفاق می افته.
البته که مطمئنن زمان میبره و طول میکشه اما بهش امیدواریم.
چه خوب گفتی. آره، منم که الان آخرهای نوشته رو نگاه کردم، امیدوار شدم به اینکه دیوار برلین ما هم یکباره بریزه.
البته میدونم تدریجیه، ولی به قول یه بنده خدایی تا ۱۵ دقیقه قبل از اون رویداد بزرگ، همه چی عادی به نظر میرسه.
کلا مایکل مور کارهای جالبی میسازه و به نظرم نگاه و طرز فکر ارزشمندی داره. من ازش دوتا مستند دیگه هم دیدم که ممکنه تو هم خوشت بیاد:
Fahrenheit 9/11 (2004)
این درباره حمله آمریکا به عراق و افغانستانه و مخصوصا اگه یادم باشه به دولت جرج بوش خیلی میتازه. حرفهایی میزنه که شاید در رسانه های جریان اصلی زیاد نشنویم.
Fahrenheit 11/9 (2018)
اگه درست یادم باشه این یکی در مورد پیروزی دونالد ترامپ و دو سال اول ریاست جمهوریشه.
من هم امیدوارم که دیوار برلین لعنتی توی ایران هم فرو بریزه
آره این رو توی همون مستند هم متوجه شدم که با جرجw بوش مشکل داره. :))))
مرسی بابت پیشنهادشون.
ترکهای روی دیوار بیشتر و بیشتر شده.
دل من فقط برای جانهایی که از دست میره میسوزه. وگرنه زمان زیادی نمونده.