چند تکنیک برای راحت‌تر و بهتر نوشتن

این‌ها درس‌هایی‌ هستن که من تا به حال از معلم نویسندگی‌ام، شاهین کلانتری عزیز یاد گرفتم. البته سعی می‌کنم مواردی رو نام ببرم که خودم به صورت عملی استفاده کردم.

آزادنویسی

اولین و بهترین روش‌ برای راحت نوشتن و در نتیجه بهتر نوشتن اینه که آزادنویسی کنیم.

من روزی حداقل ۲۰۰-۳۰۰ کلمه آزادنویسی می‌کنم. آزادنویسی یعنی چی؟ یعنی «دست‌مون رو می‌ذاریم روی کیبورد یا قلم رو می‌ذاریم رو کاغذ و شروع می‌کنیم به نوشتن.»

اما این درواقع یک مینیمومه و اگر بتونم (شاید هفته‌ای دوسه بار) در هربار آزادنویسی بالای هزار کلمه می‌نویسم. آقای کلانتری گفتن که اگر یک محدودیت زمانی هم بگذاریم بد نیست. مثلا من سرعت نوشتنم ۲۰۰۰ کلمه در ساعت هست (توی تایپ سرعت بالاتره اما حس و خلاقیت کم میشه). پس با خودم قرار می‌ذارم که الان توی ۲۵ دقیقه ۱۰۰۰ کلمه بنویسم. چی‌ می‌شه؟ اولا که به خاطر محدودیت زمانی من دیگه جرئت ندارم برم سراغ گوشی یا کارای جانبی. دوما به خاطر محدودیت زمانی و همچنین پر کردن صفحات مجبوریم مدام فکر کنیم و از یک جایی به بعد تازه موتورمون روشن می‌شه. از خالی کردن احساسات و چیزهای روزمره می‌رسیم به چیزهای باارزش‌تر.

راهنمایی: توی ورد کلمه‌شمار پایین صفحه نمایش هست. اما برای دستی نوشتن می‌تونید با گرفتن میانگین از دست‌نوشته‌های قبلی‌تون بفهمید که توی هرصفحه حدودا چند کلمه می‌نویسید. یا اصلا می‌تونید واحد رو صفحه یا خط بگذارید.

به طور کلی اگر بیشتر بنویسیم بهتره. اگر شک داشتیم که به جای ۱۰۰۰ کلمه، حدود ۹۰۰-۹۵۰ کلمه نوشتیم بهتره ۱۰۰ کلمه بیشتر بنویسیم تا خیال‌مون راحت بشه.

بارش فکری یا نقشه ذهنی (خوشه سازی)

من خودم چندباری از این روش برای شاخ و برگ دادن به ایده‌هام استفاده کردم. این روش هم خیلی لذت بخشه و هم کاربردی. راستش نقشه‌های ذهنی من بیشتر شبیه بارش فکری می‌شن.

این روش برای زمانی خوبه که شما برای مثال می‌خواید دربارۀ تولید محتوا مطلب بنویسید.

  • وسط کاغذ می‌نویسید «تولید محتوا». و دورش یک خط می‌کشید.
  • هرچیزی که به نظرتون مرتبط میاد رو دور و برش می‌نویسید.
  • انقدر ادامه بدید که حس کنید از چیزهای مرتبط تهی شدید.
  • حالا یک فرصت عالی هست. چند چیز تقریبا نامرتبط رو پیدا کنید.
  • سعی کنید با کمک اون‌ها نسبت به موضوع اصلی استعاره‌سازی کنید.

یک مثال خوب برای استعاره: رئیس جمهور یا نویسنده؟

به نظرم اگر بتونیم نقشه ذهنی بکشیم بهتره. و قطعا خلاقیت بصری (استفاده از رنگ‌های متنوع و حتی کشیدن آیکون یا طرح‌های مرتبط) هم خیلی باز شدن فکر کمک می‌کنه.

پیوند مرتبط: نقشه ذهنی چیست؟

(شاید در آینده خودم هم یک مطلب دربارۀ نقشه ذهنی بنویسم)

ایجاد خط داستانی جدید

این ایده رو از بخش «آموختن نوشتن از نوشته‌های دیگران» وام گرفتم. البته ایدۀ جدیدی نیست. خودم قبل خوندن این کتاب در داستان یک سریال یک خط داستانی جدید خلق کردم.

می‌تونید انتهای یک رمان یا حتی یک شعر رو عوض کنید. حتی می‌تونید به جای حذف کردن بخش آخر اصلی، ادامه‌اش بدید. البته هرپایانی کششِ ادامه رو نداره. اما مثلا می‌تونیم بنویسیم که وقتی ایکس مرد (انتهای داستان اصلی)، برای خانواده‌اش چه اتفاقاتی افتاد یا واکنش ایگرگ به مرگ ایکس چی بود.

من خودم به شخصه اصلا از پایانِ رمان‌های «عامه‌پسند» و «ناطور دشت» خوشم نیومد. البته اگر بشه اسم‌شون رو پایان گذاشت. شاید برای خودم یک پایان بنویسم. می‌تونید اون پایانی که دوست ندارید رو عوض کنید.

اشتراک‌گذاری

مثلا می‌تونیم چند جملۀ قصار یا چند بیت شعر مورد‌علاقه‌مون رو نقل کنیم و برداشت‌مون رو هم بنویسیم. من خودم تا الآن چند ایدۀ خوب از جملات قصار گرفتم که جرقۀ متن‌های چندصد کلمه‌ای شدن. تاکید می‌کنم، تا جای ممکن از اشتراک‌گذاری بدون نظر خودتون اجتناب کنید. منظور این بوده که ما قوۀ خلاقه‌مون رو تقویت کنیم.

این نکته بیشتر مربوط به وبلاگ‌نویسیه. به نظرم خوب می‌شه که افراد خوب و متفکری که می‌شناسیم و از نوشته‌هاشون لذت می‌بریم یا ازشون یاد می‌گیریم رو هم معرفی کنیم. مثلا من در بخش دوستان سایت به چند سایت شخصی که دوست‌شون دارم و ازشون کلی چیز یاد گرفتم، لینک دادم و سعی کردم توضیحی هم در موردشون بدم. این‌جوری منابع خوب به اشتراک گذاشته می‌شن.

طرح سوال

مثلا ممکن بود من نیاز پیدا کنم برای این نوشته ایده‌یابی کنم. یک راه خوب طرح سوال بود.

  • آیا نوشتن سخت است؟
  • آیا نویسندگی یک کار خلاقانه‌ است؟
  • چگونه می‌توان راحت‌تر نوشت؟
  • چگونه می‌توان هرروز نوشت؟

به طور کلی اصلی‌ترین تمرین آزادنویسیه. یادمون باشه که عضلۀ نویسندگی ما تازه از زمانی شروع می‌کنه به قوی شدن که نوشتن روزمرگی‌ها و دل‌نوشته‌ها تموم بشه و حس کنیم، خالی شدیم.

البته اگر به نوشتن به چشم یک علاقۀ شخصی یا حتی شغل هم نگاه نکنیم، چند فایدۀ بزرگ داره:

  • نوشتن از دغدغه‌هامون از بارشون کم می‌کنه. بعدا که بخونیم‌شون می‌گیم واقعا انقدر سخت بود برام؟
  • آموخته‌هامون تثبیت می‌شن. کاری که من الآن کردم. بعضی چیزهایی که تا الآن راجع به نوشتن (از شاهین عزیز و البته کمی هم از منابع دیگه) یاد گرفتم رو اینجا نوشتم. هم خودم تشویق شدم به عمل کردن و هم توی ذهنم دوباره پررنگ شدن.
  • اگر شروع به وبلاگ‌نویسی کنیم، برای پر کردن سایت مجبوریم، بیشتر بخونیم و بادقت‌تر نگاه کنیم. چون مدام به دنبال جرقه‌هایی برای شروع یک مطلب هستیم.