پست قبلیِ گسترش دامنه واژگان فعال
غامض: پیچیده – دشوار – حاد – سخت – بغرنج – معقد – مغلق
گاهی راستگویی کاری غامض است و شجاعت میخواهد، اما همیشه بهترین کار است.
آگنده (آکنده) گوش: اندرزناپذیر – کسی که نصیحت نمیپذیرد – کسی که گوش شنوا ندارد
محترم خانم با نصیحت کردن نوۀ سربههوا و آکنده گوشاش خود را خسته میکرد.
دَنگ: ابله – کودن – دیوانه – صدای برخورد دو چیز
خدمتکار دنگ با دیدن کاروان، به عمارت اربابش شتافت تا او را از ورود تُجار آگاه کند. حال آنکه ارباب، خود در آن کاروان بود.
شَرَنگ: سم – زهر – هرچیز تلخ – حنظل
حسن حاضر بود یک پیمانه شرنگ را سر بکشد اما پایش را در آن مجلس نگذارد.
مُنفَکّ: باز شده – رها شده – پراکنده – منفصل – منقطع – جدا – سوا (منفک شدن: باز شدن و …)
شایعه شده است که قرار است کشور با گذشتن یک رودخانه از میان، منفک شود.
سَبُعانه: ددمنشانه – وحشیانه – توأم با وحشیگری
گروه تروریستی IRQ در اقدامی سبعانه، بیش از هزار شهروند عادی را به کام مرگ کشاند.
اِستیلا: مستولی شدن – چیره شدن – چیرگی – دست یافتن – پیروز شدن
استیلا بر هوای نفس، یکی از والاترین ویژگیهای ممکن برای یک انسان است.
بوشاسب (بُشاسپ) / گوشاسب: خواب دیدن – رؤیا – خواب
نه در بیدار گفتم نه به بوشاسب / نگویم جز به پیش تخت گشتاسب